۱۳۸۶ بهمن ۷, یکشنبه

توهمات یک در شرف مرحله اولی!

-...آناهیتا ذهن آشفته ای داره

- تو عجیب ترین مدل مغزو داری! بسیار باهوش اما بسیار شلوغ و به هم ریخته

-به نظر من ذهن تو هیچ مشکلی نداره فقط بعضی از مسئله ها برات حل نشدند...

-تو به هرچیزی که خواستی رسیدی. هرچی خواستی شده...

-هر چیزی که تو بخوای نمیشه! بعضی چیزا دست ما نیستند...

- تو خیلی با استعدادی خیلی سریع یاد می گیری...

- من قبولت دارم به اون چیزی که عمل می کنی هم اعتماد کامل دارم..

-تو فقط تا نوک دماغتومی بینی اصلا آینده نگر نیستی!

-ببین من که می دونم تو نمی تونی! ولش کن! چندبار بهت حرف زدم و بهش عمل نکردی و چوبشو خوردی؟!

- تو خدا رو فراموش کردی!

-تو مثل یک ربات زندگی می کنی! بدون هیچ احساسی!

-lim ehsas/ mantegh =0!

-تو یک ایده آل گرا هستی!

- تو خیلی هیجان زده هستی!

- تو خیلی عجولی! و صبر نداری

- به نظرم قبل از حرف زدن فکر نمی کنی...

- ببین من نمی دونم چه مشکلی داری که همیشه مغزت خیلی خیلی جلوتر از زبونته! و این خیلی بده !



اینا همش منم! از دید شما! و من به نظرم خیلی از وقتمو تلف این کردم که بدونم چرا شما راجع به من این جوری فکر می کنید! واقع من انقدر بدم؟ یا انقدر ستودنی؟

تنها جوابی که می تونم بهتون بدم اینه که خیلی ممنون که اقدر براتون مهم هستم که انقدر بهم فکر می کنید!

نمی خوام دیگه فکر کنم که حرفایی که زده میشه چقدر درسته چقدر نادرسته یا .. خدایا کمکم کن ذهنمو ببندم!و دیگه هیچ چیز مهم نباشه برام...

به قول یک دوست مبارزه به تلاش کردن و ادامه دادن هستش نه تجسم آینده و مقایسه.

اصلا من که می دونم بهترینم و باهوش ترینم چه اهمیتی باید بدم به حرفای شما؟!

۱ نظر:

samare گفت...

سلام آنای در شرف مرحله اول
اولین بار بود اومدم تو وبلاگت
خیلی چیزایی که نوشته بودی برام جالب و در عین حال عجیب بود.
قبول شی ایشالا
ثمره