۱۳۸۶ مرداد ۳۱, چهارشنبه

Death

دستمو محکم گرفت. من می خواستم دستمو عقب بکشم اما نشد! آخرین تلاش هامو باید می کردم! نباید می گذاشتم که این اتفاق بیفتد! دنیا سرسام آور دور سرم می چرخید به طوری که فکر می کردم که چشمام دارند از جا در میان! اون با جدیت تمام دست منو گرفته بود و من با کمال بد بختی یک گوشه آرام دراز کشیده بودم و جای ناخن هاشو روی دست چپم حس می کردم. چه کار می شد کرد؟ این جا دیگه دست تو نیست. اگه همه چیز انتخاب باشه این انتخاب تو نیست. این انتخاب کسی هست که با جدیت دستت رو گرفته... سرگیجه متوقف می شود و حس می کنم دستم را رها کرده!!! حالا فقط بی حال دراز کشیدم و جرات باز کردن چشم هایم رو ندارم همان طور که نمی خوام باور کنم که چیزی که لحظاتی قبل با جدیت تمام دست چپمو گرفته بود احتمالا مرگ نام داشته!

سعی می کنم که باور کنم که این هم بخشی از همون رویای بی سروتهی بوده که داشتم می دیدم! رویا؟ کدوم رویا؟

کامپیوتر رو روشن می کنم و میرم توی نت... بعد از یک سفر دلت برای دوستام تنگ شده و می خوام اونا رو ببینم ولی ... اینا کین؟ این همون ... هست؟نه!!!!!! امکان نداره! درسته که درست نمی شناختمش ولی اطمینان داشتم که آدم این جوری ای نیستش!! این آدمای غریبه کین تو ادد لیستش؟! و همه تبدیل به یک موجود ناشناس شدند و دوستام دیگه اونایی نیستند که بهشون علاقه داشتم دیگه این چیزایی نیستند که باعث می شدند هر روز برای دیدنشون لحظه شماری کنم... خیلی عجیبه!!! این جا چه خبره؟! فکر کنم بهتره برم سراغ وبلاگم و یک پست بدم... فکر آرامش بخشی هست . اما یادم میاد که قبل از این که برم مسافرت یک پست نوشته بودم و می خواستم یک نگاه دیگه بهش بکنم و یک سری تییرات بهش بدم و سندش کنم. بازش می کنم...

مرگ!!

«... چرا بعضی آدم ها هنگام مردن دست و پا می زنند و زجر می کشند؟ زجر حاصل پذیرفتن این حقیقت هست که اعضای بدنت دیگه کار نمی کنند و شاید عاشق نفس کشیدن هستند و دوست دارند همیشه زندگی کنند! شاید از ایده ی مردن می ترسند و واسشون ناراحت کننده هست ترک دوستان و خانوادشون چون مرگ چیزیه که ناشناختست و هر چیز ناشناخته ای برای انسان ترسناک هست...»

مرور خواب فقط آشفته ام کرد! چون منو بیشتر به این واقعیت رسوند که حتی این خواب هم در مورد مردن بوده! اصلا چرا همچین خواب عجیبی رو دیدم و بعدش حس کردم که دارم می میرم؟!

شاید واقعا ماجرا مردن نبوده و شاید اگر هم بوده درست بعد از خواندن این مطالب بوده و من فقط تصور کردم که مردن چه جوری هست که این سبب ایجاد یک توهم و خواب دیگه شده... آره این فقط یک توهم بوده و این رویا هم اصلا و ابدا معنایی نداره و کاملا بی سروته هستش! ولی ...

من دوست نداشتم بمیرم! چون حس خوبی برای مردن نداشتم! چرا حس خوبی نداشتم؟ نمی دونم!! نمی دونم دلیل نگرانیم و ترسیدنم چی بود. می ترسیدم چون به نظرم برای مردن جوون بودم یا می ترسیدم به خاطر این که عاشق زندگی کردن و نفس کشیدن بودم! حتی نمی دونم که ترسیدنم بابت این بود که آدم خوبی نبودم یا نه...

یکی یک حرف جالب زد : مردن هم انتخاب تو هست! این حرف برای من درست هست اگه اون اتفاقی که برام افتاده مردن باشه ولی شاید هم اون اتفاق مردن نبوده و صرفا توهم بوده و شاید فقط یک اخطار بوده برای درست زندگی کردن. در ضمن چرا باید همه ی آدم ها بالاخره توی زندگیشون مرگ رو انتخاب بکنند؟ من خیلی ها رو می بینیم که به اصطاح جوون مرگ شدند!پس حقیقت چیه؟

همه ی ما این حقیقت رو خواهیم فهمید اما به خاطر چشیدنش اونو با خودمون به گور می بریم و مدفونش می کنیم!

۶ نظر:

ناشناس گفت...

fahmidi kiam?:D
ye soal in khabi ro ke gofti vaghean didi ya faghat vaseye kamel kardane bloget gofti? kheili moheme hatman javab bede
beharhal poste jalebi bood :)

Unknown گفت...

دیشب هم بهت گفتم . از این اتفاق می شه هزار برداشت کرد و بهترین و ترست ترین برداشت برداشت خودته

ناشناس گفت...

bebin gahan ye chizaE neshaneha E va3 khodet gharare bashan , va3 hamin ( tarjihe shakhCe mane albat ! ) khube ke va3 kaC ta'rif nakoni va chizi ke bayad ro khodet tanha naTje begiri , chon axaran tajrobehaye nazDk nader and , va kheili az modaEane fahm hich nagereftan !!!

ناشناس گفت...

chenin royahayi pish miad... amma man ye chiz ro midoonam. inke marg chize badi nist...!
ye mohajerate & baraye kasani ke oon tor ke deleshoon mige zendegi mikonan, fekr mikonam ye tajrobeye jaleb!

ADayDreamer گفت...

منم این جوری زندگی کردنمو دوست دارم! و از این می ترسم که ترسیدم! یعنی چرا ترسیدم!

Unknown گفت...

Midooni,nemishe goft ke to hatman marg ro didi! man fekr nemikonam in tor bashe, be nazaram ye joor baztabe ezterab ha & tars haye to hast ke dar ghabele marg tasavor karDsh!