۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

همیشه

"من برای همشه می رم آنا!"

"همیشه تو ذهن من هستی"

برای همیشه به پایان رسید!

"من همیشه به تو فکر می کنم!"

"من همیشه تو رو یک آدم فعال و اکتیو حساب می کنم!"

"همیشه می تونی رو کمک من حساب کنی..."

چیزی در این جملات هست که من را آزار می دهد.لفظ همیشه...

بار سنگینی به جملات می دهد.زمانی که می گویی برای همیشه تمام شد برای همیشه می روم برای همیشه خداحافظ من از رفتن تو ناراحت نمی شوم چیزی که مرا عذاب می دهد استفاده از همیشه است... لحظه ای تجسم می کنم که این آخری باری هست که تو را می بینم بی اختیار ترسی عظیم سرتاسر وجودم را فرا می گیرد... بی اختیار فکر می کنم اگر روزی برایت دلتنگ شوم باید چه کنم ؟!

وقتی می گویی برای همیشه به من فکر می کنی،همیشه به من ارادت داری همیشه مرا دوست داشتی بی اختیار نگران می شوم!می ترسم انقدر خوب نبوده باشم که لایق این باشم که همیشه به من فکر کنی و...

وقتی که می گویی همیشه دوستم می داری می ترسم!!! می ترسم روزی برسد که تو را نخواهم / دوست نداشته باشم و تو هنوز مرا دوست داشته باشی ...

وقتی می گویی همیشه پیش من می مانی وحشت می کنم! حس می کنم مرا یک جور زندانی می کنی و همه حرکاتم را زیر نظر خواهی گرفت ... همیشه من در بند تو خواهم ماند!

گرچه می دانم که هیچ تضمینی نه برای تنفر همیشگی توست نه برای عشق همیشگی است .همین طور برای دوستی ات هم تضمینی نیست.تغییر می کنی و من هم تغییر می کنم و احساستمان هم.مدت ها بود که کسانی که مدام از همیشه استفاده می کنند را ریا کار می دانستم اما الان پذیرفتم که در یک لحظه خاص انسان انقدر احساساتی می شود که بی اختیار آن را به کار می برد.شاید برای این که تاثیرگذاری حرفش را افزایش دهد.

اما صرفا به کار بردن همیشه مرا می ترساند... جدا می ترساند!

اما جدا انقدر مفهوم همیشه سنگین هست؟

(مخاطب این پست هر کسی است که آن را می خواند! به شخص خاصی اشاره نمی کنم )

۲۶ نظر:

سعیده گفت...

فکر کنم اگه چیزی بینمون نباشه بهتر باشه.البته فکر نکنی تاحالا احساسی نبوده ها.کاری رو کردم که به صلاحمون بود.نه من اذیت میشم دیگه نه تو...
این جملات روی مغز من وول می خورند...

mahroo گفت...

همیشه،همیشه ها رو می سازه،همیشه یه همیشه وجود داره. همه ما همیشه ،یه همیشگی رو میسازیم و داریم شاید همه ما واسه یه همیشه زندگی می کنیم که خوب و بد ارزشی اش دست ماست .همیشه حتما معنای always نمی ده،همیشه گریه و شادی رو تلقی نمی کنه بیشتر یه بغض ااا!!!همیشه ها به ما حس نمی دن چون همیشن ولی ما به اونا جون می دیم چون موجوداتی مثل من از همیشه ها لذت میبرن چون همیشه ،همیشه ای وجود نداره.ما همیشه یه صاحب همیشگی داریم که همیشه مون رو دست خودمون داده .خیلی ها همیشه رو یه غروری می دونن و خیلی ها این جمله رو شعار !!!!!!!ولی هیچ وقت نمی شه اونورو انکار کرد ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍...
همیشه،همیشه آینده دور رو تلقی نمی کنه چون هیچ وقت نمی دونی که فرصن گفتن همیشه کی تموم میشه و این خیلی زندگی رو هیجان انگیز میکنه !!!همیشه آدم ها به همیشه هاشون فکر می کنن و همیشگیشون رو می تراشن و هر لحظه می تونن عوضش کنن چون همیششون...و شاید شکر فرصت گفتن همیشه خیلی کم ا، که بشه ازش استفاده کرد و لحظات رو رقم زد .مدت زمان به کار بردن همیشه ها خیلی کمتر از خود همیشه هاس چون فرصت هایی که همیشه ها به وجود می آرن خیلی کمتر از خود همیشه هاست و همیشه همیشه است به شرط زندگی و زندگی هست به شرط جاودانگی .والسلام.

ناشناس گفت...

من به تازگی فهمیدم تو وبلاگ داری آنا و بسیار خرسندم!

آيدا گفت...

نميدونم ....
احساس ميكنم نه عشق قوي احساس كردم نه نفرت .....
چقدر يخم !

ناشناس گفت...

فکر کنم اگه چیزی بینمون نباشه بهتر باشه.البته فکر نکنی تاحالا احساسی نبوده ها.کاری رو کردم که به صلاحمون بود.نه من اذیت میشم دیگه نه تو...
manam delam mikhad inaro be yeki begam ama midunam ke vaghan na bara man behtar mishe na bara oon...pas chikar mishe kard?vaghean va moondam!

ADayDreamer گفت...

مرگ یک عشق شروع یک عشق دیگر... این هست که "همیشه"در جریان هست!!
manam delam mikhad inaro be yeki begam ama midunam ke vaghan na bara man behtar mishe na bara oon...pas chikar mishe kard?vaghean va moondam!
به نظرم گفتن این بهتر از سکوت باشد...در رو به هر توهمی را می بندد!
".کاری رو کردم که به صلاحمون بو"
سوالی که پیش میاد این است که از کجا می داند کارش به صلاح بوده؟ اگر شما هم همچین کاری کردید واقعا از کجا می دانید به صلاح بوده؟! یعنی به خودتان این قدرت را می دهید که جای دیگری هم تصمیم بگیرید؟بدون هیچ دلیل قانع کننده ای بگویید برای "همیشه" تمام شد!؟!؟
گفتن این ها بهتر از نگفتنش هست اما از گناهش کم نخواهد کرد!!
این خانه از بنیان ویران است...

سعیده گفت...

بابا این خیلی بهتر حرف زده!آدم له نمی شه حداقل

ADayDreamer گفت...

bashe! hame doros harf mizanan joz ma aslan :D
bale mifarmudin!
bale shoma kare aaliE mikonid! bar monkeresh lanat :D

ناشناس گفت...

سوالی که پیش میاد این است که از کجا می داند کارش به صلاح بوده؟ اگر شما هم همچین کاری کردید واقعا از کجا می دانید به صلاح بوده؟! یعنی به خودتان این قدرت را می دهید که جای دیگری هم تصمیم بگیرید؟بدون هیچ دلیل قانع کننده ای بگویید برای "همیشه" تمام شد!؟!؟
az oonja ke 1.nazar porCdamo miporsamo ba`d das be kar misham
2.vaghan nemidoonam,vali felan va3 tamumie in asab khoordiao ranjo darda tanha rah be nazar mire3o engar ke khoobe
3.hamin emrooz oomado nagoftam,...fek mikoni chera?

ADayDreamer گفت...

شما جدا ناشناسید؟
خیلی جالبه... واقعا حس می کنم که نمی شناسمت!یعنی از لحن کامنتت و نحوه فینگلیش نوشتنت حس می کنم که نمی شناسمت!
(فک کن بشناسمت و چه حماقتی میشه!!!)
اما صلاح مملکت خویش خسروان دانند...
نمی دونم فکر می کنم بستگی به نحوه و نوع دوستی و جنسیت ما داره یکم.یکم هم به وجدان خود آدم برمی گرده.من مثلا "تا حالا" نتونستم کسی رو ول کنم.برام خیلی دردناکه جدا حالا هرچقدر هم توی دوستیم باهاش اذیت شده باشم!هرچقدر که اون اذیتم کرده باشه... واقعا نمی تونم بگم که تموم شد.اما می تونم کاری کنم که دوستیمو کم رنگ کنم یه مدت از هم دور باشیم بیشتر موقع ها وقتی از هم دور میشیم نزدیک نمی شیم و اگه هم نزدیک بشیم شاید انقدر هم دیگه رو رنج ندیم!!
من حفظ رو به تخریب ترجیح می دادم :)
تو گفتی امروزم اومدی و نگفتی.خوب فکر می کنم شاید تو هم دلت نمیاد!اما این دل نیومدن به دو چیز بر می گرده!! حس خودت و اون آدم فرض کن یکیو کلی دوست داری دلت نمیاد ترکش کنی... اما حالت دیگه رو ببین:تو حس می کنی دوستت چه دردی می کشیه و خودت رو جاش می گذاری و قطع نمی کنی،اما به ترحم فکر کن!! تو خودت رو بالاتر از دوستت می دونی و خم میشی و دستش رو می گیری چون حس می کنی اون ضعیفه و نمی تونه بدون تو ادامه بده یا ناراحت میشه!تو خودت رو برتر می دونی ... نتیجه اخلاقی اینه که اگه دلیل این که اون آدم رو ترک نمی کنی ترحمه خوب این یک حس درجه دو هست و به علاقه ات ربطی نداره و به یک جور خودبرتر بینیت برمی گرده!!! خوب این بد هست...امیدوارم دلیلت این نباشه ناشناس!
چقدر حرف زدم !!

ناشناس گفت...

vaghan nashenasam barat nemishnasim!;)
na ke kolli du3sh daramo nemishe ye joorayi ye chizao tajarobi ro baham gozaroondim ke nemitoonam tamoomesh konam yani kasi ke bahash khas tarin lahzehamo dashtam(na hameye khas tarinha!)hala bere?+inke khob yekam tarahom ghatishe dase man nis vaghti khodesh miad mige nemisheo chera tamoom shod behtare alalhesab begam nashod!!bad bood yekam jomle bandiam shayad,sorry

ناشناس گفت...

... یه مدت از هم دور باشیم بیشتر موقع ها وقتی از هم دور میشیم نزدیک نمی شیم و اگه هم نزدیک بشیم شاید انقدر هم دیگه رو رنج ندیم!!
dard dare vaghti ke doorimo ba`d nazdik mishim (aval inke mishim!)az door shodanao tasirash ke hala moonde ta 2bare kamel bargardim (tool mikeshe)khob pas baz narahatimo ranjesh bishtar mishe!!!!(pas ranj ham dade shod!)

ADayDreamer گفت...

خوب پس این خانه از بنیان ویران است ..!!
اما خوب بعضی وقتا خودت می تونی عملا تمومش کنی بدون این که بگی :دی مثلا:
جواب سمس و تلفن رو کم کم شروع کنی به ندادن بعد میل ها هم ایضا و در مدت یک ماه کلا هیچ کوابی ندی ! به به! میدونی آدم دیوونه میشه که یکی این کارو بکنه خیلی وحشتناکه اما تو دلش اون آدم رو تحسین می کنه!بی احساسی شو و محکم بودن و رو حرفش وایسادن رو !
حس می کنم هیچ تجربه خاصی وجود نداره!همه بستگی به نگاه تو داره.تو می تونی تصمیم بگیری کسی و چیزی رو دوست داشته باشی و یک سری از اتفاقات از مسخره به خاص تغییر نام بدن! اما خوب سخته که کسی رو فراموش کنی که خاص ها از خاص به بی اهمیت تغییر نام بدن.
نباید ترسید از واقعیت.
میاد می پرسه چرا تموم شد؟ خوب توضیح بده براش! بگو چی شد که حست پرید،حتی بهش بگو از ترحمه که موندی تاحالا! شاید کوبنده هس سخته گوفتنش اما یک آدم رو از توهم و بلاتکلیفی نجات میده...
اما خواهشا بهش بگو چی شد که دیگه اون آدم نیستی.این خیلی مهم هست.گاهی آدما باور نمی کنند که طرف تغییر کرده.
اما من فکر کنم اون بیشتر از این می ترسه که تمومش کنه.خودشم احتمالا می دونه تموم شده.فکر کردن به این که یکی می ره داغونش می کنه.اصلا چرا باید این چوری تموم کرد چیزی رو؟همدیگه رو میبینید و با هم حرف می زنید اما رابطه تون تغییر کرده.همین!
الان دو نفر آدم خیلی بی خود دارند زندگیشونو که مدت محدودی هست رو تلف می کنند و هم دیگه رو ناراحت می کنند!

ADayDreamer گفت...

من خودم کسی هستم که هی فاصله ام با آدما تغییر می کنه! هی دور هی نزدیک! اما این به بقای رابطه ام با اونها کمک کرده! چون همیشه حس می کنم ما آدما مثل مولکول هستیم و یک فاصله تعادلی داریم ازش جلو تر بری پرتت می کنه بیرون عقب تر بری جذبت می کنه.باید فاصله تعادلیتو با آدما پیدا کنی!
من وقتی از یکی دور میفتم فرصت این رو پیدا می کنم تا جای اون آدم رو تو زندگیم ببینم،تا میزان وابستگیمو بهش پیدا کنم،تا ببینم چقدر برام مهم هست.بعد میام راجع به بودن اون آدم تو زندگیم تصمیم می گیرم.بعد اگه حس کردم که آدمی هست که می خوام بمونه یک جوری بهش میرسونم و احتمالا اونم فرصت فکر داشته اگه نظرش این باشه خوب برمیگرده اگه هم نباشه یا جواب نمیده یا می گه نه!

ناشناس گفت...

moshkel injas ke man ba inke midunam taghir kardam(+oon ham miduneo modam mige!)ama nemikham bepaziram ke are!chon dar jahate ax bude be samte khubi nabood.chera intor shodam?!ahmaghanas ke nemikham bepaziramesh!!va badtaresh inke migi boro begoo!!!ke avaz shodi?shayad za`fe badie ama hasto vojud dare.

ناشناس گفت...

فکر کردن به این که یکی می ره داغونش می کنه
oon yeki ke kheili khoob bood dar har soorat rafte hala in chert oomade ke...vahshat dare bege ino nemikham ooneto mikham!be har hal man hamun manam,budanam hata gand engar behtar az 0e-gooya.mikhad "oon"bargarde;oonike khodamam doos daram bargarde harchan midoonam hata age bargardamo besham khodam(ino faghat man midunam!) dige oon fard nemitoone bere sare jaye ghablish too ghalbam,zehnam,zendegim!
ba`di:inke hamdigaro bebinimo harf bezanim azaremoon mide ke chera hala darim INTOR harf mizanim!
:D :D(chize digeyi nemitoonam ezafe konam faghat:D!):D

ناشناس گفت...

omidvaram hesset va3 khoondane baghiash bekeshe;(mage baghiam dare?:D)dashtam migoftam...(:D)
fek mikonam moshkele asli ine ke man baram kheli moheme ke baghie rajebe man chi fek mikonan!hata age nazarasho kheiliam ghabool nadashte basham ama...yani alan barmigardeo mige ah lanat be in adam mage ta in had bi vojdanam kasi has?kaC ke inhame dar haghesh kardam hala javabe sms ham nemide?(akhe miduni ru in pishnahadet fek kardam az hamash baram jalebtar umad,baram rahat taram has bishtaram be karaye man miad)ajab adame bi vojdane namak kuri(manam dar haghesh kheili kara kardam ama karayi ke oon kardo hijaye dige nadidam,az khodamam hichvaght nemibinam)oonike adam nabood fereshtam bood!ye joorayi dus nadaram adam bade basham,mikham khube(behtarin somehow in doro bar)bemunam,hadaghal baraye kasi ke ye modat bot budam hala be past tarin vaz` nayoftam-akhe hanuz oonghad bad nashodam faghat dar bareye oon dige oonghadr du3sh nadaram!nemifamam ama be che bahayi inaro mikham?!dard dare.

ناشناس گفت...

miduni badbakhtie ba`dish kojas?(hanuz dari mikhuni?:D-jalebe age are!)kash ganjineye asraram nabood!ba inhame razi ke hata ba`ziasho too gooshe daftare shakhsimam nakhundam az tarse inke ye rooz,hata kheili door,khoonde beshe,oonvaght alan too sinashe!khub bud ke zudtar in nokteye fa3le ta`adolio mifamidam...in fek konam az hame bishtar mano be vahshat miandaze.Tamooom!:D

ADayDreamer گفت...

ببین اون آدم وقتی تو بری (به زور بری!!) بالاخره با این واقعیت کنار میاد که تو رفتی و وقتی که تو دیگه نباشی یک جای خالی رو احساس می کنه اول کلی به گذشته برمی گرده و هی بهت سمس می زنه و ... اما تو باید بدونی که مثل اینه که داره یک معتاد اعتیادشو ترک می کنه!!!
بهش وقتی جواب نمی دی میشینه فکر می کنه!اولش ممکنه بهت فحش بده!مثلا فک کردی کی هستی و برو بمیر و این حرفا... اما تو اگه به کارت و خودت مطمئن باشی می فهمی که اصلا این حرفا چیزی رو عوض نمی کنه یعنی مثلا اگه بگی وای نه وجهم رفت و خراب شد به نظرم باختی!بابا این حرفا رو باید جمع کرد.چرا این جوری داریم زندگیمونو تلخ می کنیم؟اگه تو جدا انقدر خوب نیستی که اون فکر می کنه چرا نگرانی که اون بفهمه!اتفاقا چه بهتر که بفهمه تو واقعا چی هستی.چرا باید با خاطرات و توهمات زندگی کرد؟
ببین چون همیشه ای وجود نداره یعنی هیچ تضمینی برای عشق و محفت همیشگی نیست لازم نیست ما با نگرانی به این فکر کنیم که آخرش چی میشه!باید توی حال زندگی کرد... الان اگه تو به این فکر کنی که اون چی میگه و این حرفا حالت رو از دست دادی.و فرصت یک شروع دوباره رو از اون گرفتی.وقتی تو بری اون مجبور میشه که دوباره شروع کنه...تجدید نظر کنه رو کاراش و وابسته نباشه.قوی تر بشه
آره سخته براش...جدا سخته ... و اگه تو آدم دل رحمی باشی واسه اون سخت تر هم میشه!یعنی تو بگی نه گناه داره اذیت میشه و برگردی و باز اون هم به این روند وابسته بودنش ادامه بده!
ba`di:inke hamdigaro bebinimo harf bezanim azaremoon mide ke chera hala darim INTOR harf mizanim!
والا من نمی دونم . اما یادمه یک زمانی به خودم هزار تا فحش دادم که چرا رابطه ام را با یک نفر گسترش دادم و نزدیکش کردم.به این فکر می کردم که اون زمان که فاصله داشتیم ،خیلی حرفا رو نمی زدیم خیلی همو ناراحت نمی کردیم و ...
و من حاضرم هر کاری کنم که برگرده به حالت اولش!حتی یک بارم موفق شدیم... فکر کنم اون زمان جفتمون خیلی خوشحال بودیم که فاصله زیاد شد.که دیگه قرار نیست چیزایی رو بهم بگیم که دوستای صمیمی می گن!دیگه حرفایی که اذیتمون می کردن بیان نمی شدند.ما با هم دوست بودیم و چیزی وجود نداشت که عدم تفاهم و اینا بیاره!حالا اسمشو می گذاری دوری دوستی یا هرچیز دیگه ای خیلی عالی بود(برای مدت2 ماه!!)که باز فکر کردیم بهتره برگردیم فاصله رو کم کنیم!!! و گند زدیم به آنچه از ما باقی مانده بود...
بعضی آدم ها اصلا نباید با هم در یک شرایط سنی،زمانی،فرهنگی با هم دوست باشند!دودش تو چشم خودشون میره...
حالا هرچقدر هم رو دوست داشته باشند.وقتی که با هم تفاوت فکری زیادی دارند وقتی که نحوه ابراز علاقشون نزدیک به هم نیست باز هم رو آزار می دند.
من به این حرفی که می زنم با تمام وجود رسیدم!چون تجربه اش کردم... حالا چه تلخ چه آموزنده.
اون پیشنهاد من یک چیز تست شده بود که گفتم.
بعد راجع به این که میگی اون کارایی رو کرد که هیچ جایی ندیدی:
خوب خیلی خوشحال کننده هست که یکی این کارا رو می کنه / می کرده و انقدر بهت ارادت داشته اما باید به اینم توجه کرد که شاید کلا تیپش این جوری بوده!مثلا ممکنه خودش حس نکرده چه کار خفنی کرده مثلا .یا این که چون خودت نمی تونی انجام بدی می گی چه خفن!ممکنه اونم همچین حسی نسبت به کار های تو داشته باشه.
در ضمن آدمایی که از نظر روانی سالمند از کمک کردن به دیگران و این کارا لذت هم می برند.یعنی از احساس خرج کردن واسه دوستشون شارژ می شند!یعنی می خوام بگم کاراش به خودش برگشته...
بعد راجع به راز و اینا حرف زدی...
پیش میاد!اما من به شخصه خیلی حرفایی رو زدم به دوستام که نباید می زدم!یعنی خیلی مهم بودند و حالت راز داشتن اما چیزی نشد.حالا یا دوستام خیلی با جنبه و اینا بودن و دوسای فوق العاده ای بودن که نگه داشتنش یا این که واقعا به دردشون نمی خورد دونستن این یا این که نمی دونستن چطور ازش استفاده کنند!

ADayDreamer گفت...

اگر نیمی از تیم کوه نوردی معلق مانده باشند در هوا و با یک طناب بسته به یک نفر که خودش آویزان مانده به یه میخ فرو رفته در یک سنگ وقتی که نه میخ مطمئن است نه سنگ و نه طناب . اگر تو آن آدم باشی در مرز بین آن ها که زیر پایشان فعلن محکم است و آن ها که معلق اند دو انتخاب بیشتر نداری طناب را از پایین تر از خودت یا بالاتر از خودت ببری .

این طور آن بالایی ها زیر فشار وزن این پایینی ها از کوه کنده نمی شوند و دست کم آن ها زنده می مانند .اگر خودت را هم بین زنده ها جا بدهی تا آخر عمر یک خائن خواهی بود مستقل از این که مردن تو هیچ کمکی به زنده ماندن آن آویزان ها از تو نمی کند .این طور است که ما قهرمان های مرده را بیشتر دوست داریم .

(برگرفته از وبلاگ یک دوست!!)

ناشناس گفت...

...یا هرچیز دیگه ای خیلی عالی بود(برای مدت2 ماه!!)که باز فکر کردیم بهتره برگردیم فاصله رو کم کنیم!!! و گند زدیم به آنچه از ما باقی مانده بود...
are,daghighan!khub umadi,inam tajrobe kardam!:p khaili kharabtaresh kard!dar vaghe in kharabesh kard:|
oonike rajebe raz gofti MOTMAENAM ke azash sooestefade nemishe,khodam heyfam miad:D
چرا باید با خاطرات و توهمات زندگی کرد؟
badtar az un ba kaboos!baz kharab shod baz dare miad dar halike gerye mikone va... va... va!
خیلی حرفا رو نمی زدیم خیلی همو ناراحت نمی کردیم و ...:|daghighan

من به این حرفی که می زنم با تمام وجود رسیدم! manam be in harfi ke to gofti residam ghaboolet daram eyne khar too anjame amaliatesh gir kardam dar vaghe.
khola3 inke bishtar delam misooze ke begam hamashoon HAMMEYE OONA par!masan bakhshi ke rajebe raz...goftam mano be vahshat mindaze na az lo raftanesh ya...;ke az inesh ke yani hameye oona par?(oonike in bood baram par?!)vali khob are vaghan vagheiatie,be jed bayad bepare!
mozhek mishe vaghti befami hame in jaro janjalo jadalat sale konkoor pish miad,migam too in sal hefzundish alan beparuni?(ama ba hamin teze maskhare kolle in tabestunam parido...age baghiash daghoon nashe!)
man dardayio tajrobe kardam ke be khateresh natoonestam lezati az 17va 18salegi bebaram,na ke hich,amma...va3 hamine ke yaghin daram be jaye ghablish too zendegim bar nemigarde,na ke taghsire oon bebinamo bedunam,ke tamaman tajaligare shadiham nist.(axeshe manzooram ama rum nemishe enghad sarih begam-hata az janebe 1 nashenas!)
be khatere hame chiz mrc rasti+naghle ghole jalebet;)

**be nazaret maskhare nis ke in adamo faghede ehsas midoonan?age budam ke alan injuri nagiride budam!khodayish?1

ADayDreamer گفت...

نمی دونم به جد... هر آدمی روی یک چیزی بالاخره حساس هست و احساس به خرج می ده!شاید بقیه ندیدن که تو چقدر احساس به خرج می دی ;)

ADayDreamer گفت...

اصلا عادیش اینه که این چیزا سال کنکور پیش بیاد :))
جدی می گم!

ناشناس گفت...

kari be addi budan nabudanesh nadaram;) dus nadashtam intori gand bezanam-bezanim!!_be konkoor unam sare hamchin chizi!!!(oon moghe fek mikardim cheghadam bahalim konkoor be darak ma dustaye khoobi darim!!)

ADayDreamer گفت...

این جهالت ماست...
واسه یک لحظه حس می کنی این دوستی این حست این علاقت همیشگی هست! بعد ترجیحش می دی به چیزای دیگه یا بهتر بگم هر چیز که کنکورم میشه جزئش!

ناشناس گفت...

are...baz hamun bahse vajheye charande hamishe.albate be khodam nemitoonam hagh bedam ke alan be chizaye ziadi daram tarjihesh midam.hala miduni ye chizi.ye 3ri postaye ghablito khoondam,shabime:D be ebarati merci ke az tarafe man ham neveshti!:D