۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

I Love U

دوستان بالاخره من (ما!) هم قاطی مرغا شدیم و ....بللله!! ما هم داریم ازدواج می کنیم!!
وقعا با کتاب سوم دبیرتان مواققم که می گفت:«یکی از حساس ترین و زیباترین انتخاب ها انتخاب همسر هست!»واقعا اون لحظه که به معشوقه ابراز عشق کردم را هیچ گاه فراموش نمی کنم!یا زمانی که در دل حس کردم عشق سوزانی نسبت به او دارم... بله معشوق خیلی آشناس... ما یکدیگر را به خدت 7-8 سال می شناسیم اما سوالی که پیش می آید این است که چرا من انقدر دیر به این فکر بس پسندیده افتادم و تصمیم گرفتم نیم دینم را کامل کنم.پاسخ این است که معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار !! بله ما هم مثل اون قومی بودیم که به حج می رفتیم و معشوق را نمی دیدیم!!!!
چه شد که من متوجه علاقه و عشق خویش شدم؟وقتی معشوق از بدبختی های زندگیش می گفت و از معشوقه اش می گفت که چه ستمی در حقش روا می کند ناگهان حس می کردم که چه موجود با شعور و با فرهنگ و انسانی در مقابل خویشتن دارم! به این شکل مخم زده شد و هورمن عشق در من ترشح شد!!اما ما مثل همه ی انسان های مدرن حدودا دو سال با هم دوست بودیم(نه اون جوری که شما فکر می کنید!!!)اما هیچ وقت به ازدواج فکر نکرده بودیم چرا که من قصد اپلای و خارج رفتن را داشتم و او خارج بیا نبود!!تا این که دو روز پیش یعنی سه شنبه 21 مهر ماه پس از این که او مرا به خاطر خیانت مواخذه کرد و به من گفت او را به فردی موسوم به "م. م فر" فروخته ام حس کردم چیزی مانند پتک بر سرم خورده است... هیچ وقت حتی فکر خیانت به او به ذهنم خطور نکرده بود!این طور شد که من از خود بی خود شدم و به سمت"م.م فر" هجوم بردم و او را با شکوه ها و فحش های خویش آزردم پس به سمت معشوق برگشتم و او را در آغوش گرفتم....حس کردم نمی توانم او را لحظه ای جدا ببینم....پس به آینده فکر کردم...زمانی که من یک مهندس پتروشیمی پولدار می شوم و هزینه های پروژه های شیمی اش را تقبل می کنم،یا برایش یک خانه مجهز می خرم،یا با هم می رویم کانادا و بعد تر که پولدار تر شدم هر چند سال را در یک کشور می گذارنیم!یا یاد این که وقتی خسته شوم او برایم سه تار خواهد زد...
پس از او خواستگاری کردم و او هم....
بله او هم جواب مثبت داد!!!و چه لحظه ی فرح بخشی بود!!
دوستت دارم....:
X:X::X:X:X

PSمن باید یک اعترافی بکنم،من هیچ وقت دختر نبودم...درسته...دخترم نیستم....من آرش هستم!!!(سپاهی مردی آزاده...به تنها تیر سرکش آزمون تلختان را اینک آماده!)

۱۰ نظر:

satptar گفت...

خداوندا !!!!
ميگن مردم شريف ميرن اين جوري ميشن !!!!!
ما فقط داااش خودمونو ديده بوديم !!!!!

سعیده گفت...

سلام!مایه ی افتخاره داشتن همچین همسری واقعا...با اسب سفید و اینا...دیدمش مست و قدح باده به دست و اینا!!!
به هرحال ما آینده ی خوبی رو خواهیم داشت قطعا.من شیمیست.تو هم مهندس شیمیست...تازه منم تصمیم به خارج رفتن گرفتم...فکر کن!

pegah گفت...

manam be nobeye khodam vaslate farkhondeye shoma 2ta kabutare ashegh ro tabrik migam!!!

Unknown گفت...

D:

Leo گفت...

واقعا که ! [-(
اونو دیدی ما رو فراموش کردی !

به "م.م.خر" هم فروختی !

می رم گریه کنم...

ADayDreamer گفت...

لایحه حمایت از خانواده واسه اینه دیگه! که من بتونم هم تورو داشته باشم هم سعیده رو!!! حالا یکیتون باید بشه بانو اول یکی دوم...سر این می تونیم بحث کنیم!

Leo گفت...

اصلا می دونی چیه ؟ می گم که بیا من تورو بگیرم ، تو هم اونو !
من که نیاز به آرش بودن ندارم ! قدمم که 185 پس می خوریم به هم !!!!!

اگه همین طوری پیش بریم یه کلنی تشکیل میدیم P:

ADayDreamer گفت...

آخه چند تا مشکل هست...شوهر بودن یک رابطه ترایایی هست آیا؟ یعنی اگه من شوهر سعیده باشم و تو شوهر من باشی آیا تو شوهر سعیده هم هستی؟تازه من شوهر داشتم سعیده گفت یا جای من هست یا اون پس ازش جدا شدم ...!!(آقای s8000 jet!)الان فقط به عنوان نوکر من هستند ایشون نه شوهر!گرچه فرقی هم نداره....شاید فرق لفظی داشته باشه...!!

Leo گفت...

اولن که فرق داره ! خیلی !!
مثلا قراره شما نهار و چایی برا ما هی حاضر کنین ، بعدم ، اصلا هم رابطه ی ترایایی نیست ، حتی خانه ها هم جداس...

من خونه و ماشین و یه دستگاه مبایل و یه دستگاه لب تاپ و هر چی که تو بخوای دارم D:

شما برا خانومتون به فکر خونه باشین !


ببینم این s8000 jet کی هست اصلا ؟ بدون اجازه ی من ؟؟؟
می خوای پاتو قلم کنم که بدون مجوز بنده از این غلطا رخ نده ؟؟؟؟
گفته باشم !!

saeedeh گفت...

adam che chiza ke nemibine!!!in leo age bekhad man be rahati mitoonam talaghet bedamaaa!midooni ke ma kheili ham tafahom nadarim!taze ba ham be natayeji residim ke bastani khordan ba kesi ke shohar nabashe kheili bishtar michasbe:))