۱۳۹۱ مهر ۲۴, دوشنبه

بله life goes on

باید بپذیرم که در زندگی عقب افتادم. از چه کسی؟ از خودم . قطعا این کلیشه ای ترین جوابی هست که می تواند وجود داشته باشد و احتمالا جمله بعدی که من با خودم رقابت می کنم شما را یاد تجربه مزخرف کنکورتان می اندازد. گرچه می تواند مزخرف نباشد و شما به عنوان یک سکوی پرتاب و روزهای خوب یادش کنید و چون تعداد رتبه های خوب کنکور نسبت به کل شرکت کننده ها اندک هستند فکر نمی کنم که چنین نظری را خیلی ها داشته باشند البته باید دقت کرد که اطرافیان من کنکورشان را خوب داده اند و این طوری می شود که وقتی می خواهد جایی درس دهند ، بچه ها سر کلاس با شنیدن رتبه آنها کف و خون بالا می آورند...
نمی خواهم مسئله را سخت کنم و بگویم شاید خوب از نظر دانش آموزان با خوب از نظر دوستانم متفاوت است. بحث این بود که من حس عقب افتادگی میکنم ... بله این شهودی است که دارم و خب معیارهایی هم به وضوح موجود است مثلا بنده کار نمی کنم ، درآمدی ندارم (در آمد داشتن می تواند بدون کار کردن باشد ! مثلا شما نخبه باشید و پول ماهانه دریافت کنید و یا پشتیبان قلم چی باشید اگر فکر می کنید پشتیبانی کار محسوب می شود از همین جا خواندن این وبلاگ را قطع کنید !) درس درست حسابی ای در دانشگاه ندارم ، زبان خفنی ندارم ، زبان دیگری نمی دانم و استعداد هایم را در این دو ساله به سطل زباله واریز کردم.
حالا قرار نیست رنج نامه ای ترتیب بدم از ناتوانایی هایم بیاییم نیمه پر لیوان را ببینیم و خب قطعا منتظر باشید که جملات کلیشه ای دیگری را بخوانید. راستش نوشتنش هم اعصاب مرا خرد می کند 
خب من عقب افتاده ام ، نمی خواهم در اینجا زندگی کنم. احتمالا می گوید که تو هرجا بری وضع بدترهست زبانت فرق دارد هویتت فرق دارد اما من در یک کلام متنفرم از اون آقایی که وقاحت را در صورتی که مرزی داشته باشد رد می کند و میل می زند که خانمی که موهات بیرونه تو می ری جهنم و... همین طور از آقایی که توی دانشگاه در حالی که او هم مثل من یک دانشجو است با لحن آمرانه می گوید بکش جلو مقنعه ات را . این ها بدیهی ترین و ساده ترین صورت حیات من است که از من دریغ شده. دیر آمدن به خانه شاید با چندبار کتک خوردن و فحش شنیدن و... یک روندِ عادی شود و یا حتی شب بیرون رفتن ولی خب این مردمی که شب یک دختر پسر ببینند سریع به پلیس زنگ می زنند که فساد رشد نکند قابل کنترل با دو سه بار دعوا نیستند  وقتی کسی آن وسط چاقو می خورد و زندگیش به تاراج برده می شود خفه خون گرفته اند یا جلو ون گشت ارشاد می ایستند و تماشا می کنند که چطور ون پر می شودو هیچ نمی گویند. می توانیم رد پای آنها را در کامنتهای زیر عکس بازداشت بدحجابان! ببینیم که می نویسند این دختران هار چه می خواهند از جان پسر های مملکت؟؟  کوروش لایک می کنند ، آریایی است فامیلشان و اسطوره ها از کورش می گویند و تاریخ را باستان می دانند و بگوییم چه کسی مجلس را به توپ بست جوابشون اگر علی دایی باشد باید خشنود باشیم. در گفتگو باز است بله ولی راستش  اعصاب زیادی ندارم که با کسی که میل می زند و می گوید خواهرم بدحجابی و این که با وجود آرایش نداشتند و رفتار متنینت یکم از موت بیرونه باعث می شه خیلی از ما نتونیم تحمل کنیم، بحث کنم از حجاب از فاطمه زهرا از پیامبر، از  تساهل و تسامح ، از زندگی مدرن ، نسبت مدرنیسم و اسلام  و...
. هر روز که می گذرد من بیشتر مالان می شوم برای پول برای نمره برای فرار. لااقل فرق من با کسی که "به گا"(متاسفانه لغت مودبانه ای برای این عبارت نمی یابم) رفته می تواند این باشد که هنوز من زندگی بهتری را متصور هستم و فکر می کنم مثلا اگر این کشور عوض شود می توان بهتر زندگی کرد که قطعا می تواند اشتباه هم باشد ولی نکته مهم این است که من هنوز امیدوارم که می توانم زندگی خوبی داشته باشم و یا یک وضعیتی را بهتر از آنچه هم اکنون هستم تصور کنم.خب می دانم هم اکنون خیلی ها جتی از این کار هم عاجز هستند...بله از تصور حیات بهتر و با کیفیت تر. من همچنین به بهبود وضعیت این کشور هم خوشبین هستم ولی فعلا قصد ندارم بمانم چون ماندنم را بیشتر در گل و لجن دست و پا زدن می دانم و بی فایده برای کشور و ... ولی معتقد هستم برخواهم گشت اگر رفتنی داشته باشم. و همین طور راه بازگشتی
ولی در نهایت در این مسیری که تصور می کنم از آینده ایده آل بسیار عقب هستم... بسیار...ولی در نهایت خوشبینم
خیلی سعی می کنم که بفهمم این خوشبینی است یا کمال طلبی و اعتماد خیلی زیاد به خود داشتن و اعتقاد به این که هر سختی ای را می توانم پشت سر بگذارم و این صرفا یک توهم باشد یا یک رویا و با واقعیت فرسنگ ها فاصله بدارد. واقعیت اینجاست که من کمال گرا هستم و این کمال گرا نابودم کرده ولی باز حس می کنم ، تاکید می کنم که حس می کنم نه فکر که این خوشبینی همراه با واقع بینی است

۱ نظر:

Unknown گفت...

دوست داشتمش
و خوشحالم که دوباره دارم کامنت میذارم بعد مدت ها:))