من فقط سعی کردم که اشتباه نکنم.سعی کردم که کاری نکنم که یک روز یکی با من کرده بود.سعی کردم اصول و ارزش های اخلاقی رو حفظ کنم....
اما مثل این که باز هم یک دوست دیگه رو هم از دست دادم...
می تونستم راحت دروغ بگم.می تونستم ... ولش کن... تموم شد...
من فقط سعی کردم که اشتباه نکنم.سعی کردم که کاری نکنم که یک روز یکی با من کرده بود.سعی کردم اصول و ارزش های اخلاقی رو حفظ کنم....
اما مثل این که باز هم یک دوست دیگه رو هم از دست دادم...
می تونستم راحت دروغ بگم.می تونستم ... ولش کن... تموم شد...
Every street in this city
is the same to me
everyone’s got a place to be
but there's no room for me
Am I to blame?
When the guilt and the shame hang over me
Like a dark cloud,
That chases you down in the pouring rain.
It's so hard to find someone
who cares about you,
but it's easy enough to find someone
who looks down on you
why is it so hard to find someone
who cares about you?
When it's easy enough to find someone
who looks down on you
It's not what it seems
when you're not on the scene
There's a chill in the air
But there's people like me
That nobody sees so nobody cares
Why is it so hard to find someone
who cares about you?
When it's easy enough to find someone
who looks down on you
why is it so hard to find someone
who can keep it together
when you've come undone?
Why is it so hard to find someone
who cares about you?
I swear this time it won't turn out
the same 'cause now I've got myself to blame
And you'll know where we'll end up
on the streets that is easy enough
to find someone who looks down on you
Why is it so hard to find someone
who cares about you?
When it's easy enough to find someone
who looks down on you
why is it so hard to find someone
who can keep it together
when you've come undone?
Why is it so hard to find someone
who cares about you?
همه چیز از لحظه ی تولد شروع می شود...یک لباس صورتی یا گلدار یا چیزهایی که به آن «دخترانه» گفته می شود تنت می کنند،عروسک دستت می دهند،به تو خاله بازی یاد میدهند....وقتی ماشین بازی کردن را دوست داری می گویند :مگه تو پسری؟! از تو می خواهند زار زار گریه کنی اما اگر پسر هم سن تو گریه کند می گویند:مرد که گریه نمی کنه!10-11 ساله که می شوی کم کم تو را از پسر های هم سنت جدا می کنند(گاهی ناگهان!)...توی یک جعبه به اسم دبیرستان و راهنمایی می روی جوری به تو روابط اجتماعی یاد داده می شود که انگار هیچ جنس مخالفی وجود ندارد و کمی بعد تر می فهمی باید ازدواج کنی که دینت را کامل کنی و بعد تر می فهمی باید بچه دار بشوی،بچه بزرگ کنی و تنها وظیفه ات این است....کلی می گویند که خانه داری و مادر بودن خیلی وظیفه سنگینی است و خیلی مهم است که به خوبی انجام شود!می گویند جامعه ی آینده در دست دستان شما مادران فرداست !! به تو می گویند که کل معضلات این اجتماع و فساد و این حرف ها به خاطر این است که موهایت را نمی پوشانی!به نامحرم نگاه می کنی!می گویند چه باید بپوشی!وقتی لباس می خری انگار باید چندین بار از فیلتر مادر پدر رد شوند...بعد ها همسرت این فیلتر را ایجاد می کند!سرپرست تو هم پدرت است و جز دارایی های او محسوب می شوی بعد ز این تو را معامله می کنند...می گویند که ناموس پرستند...و تو به این فکر می کنی که تو آبرو یک مرد هستی!پس نباید کار زشتی بکنی!!انگار مایه ی شرمی!
مثل این که کسی از تو نمی پرسد که تو چی دوست داری؟!اگر هم بپرسد نمی توانی راحت بگویی چه می خواهی!باید جوابی در محدوده جامعه و خانواده ات بدهی!
انگار واژه ی دختر تعریفی خاص دارد که تو باید خود را با آن تعریف تطبیق دهی....انگار تو در بند عرف ها و سنت ها هستی!انگار هیچ اختیاری نداری...
متین،آروم،زیبا،ناز،صورتی!!
کم کم گفتن:من رفتارم مثل پسراست! توی دختر ها بسیار مد می شود....«من هیچیم به دخترا نرفته!»
داشتم به این فکر می کردم که بین دخترا ادعای این را کردن که مثل پسر هایم نوعی متفاوت بودن و روشن فکری محسوب می شود!!!اما چه کسی گفته یک دختر این است که جامعه می خواهد؟!چه کسی دختر بودن را تعریف کرده؟! گاهی فکر می کنم این تعریف دستاورد آقایان است...
اما ....من دخترم!من هیچ ناز و اطواری توی کارهایم ندارم!من هیچ وقت به قیابه ام توجه نمی کنم،همه ی عروسک هایم را در بچگی نابود کردم!چون از عروسک بازی خوشم نمی آمد،از خرید کردن خوشم نمی آید،ترجیح می دهم کار کنم و دستم در جیب خودم باشد!،به حجاب اعتقادی ندارم(داشتم اما دیگر ندارم!)،در دانشگاه مسخره بازی در می آورم!قهقهه می زنم!روی چمن ها یا روی زمین می شینم برایم مهم نیست چه اتفاقی برای لباس هایم می افتد...برایم مهم نیست که تو می گویی چقدر جلفی!س
من نمی گویم متین بودن،عفیف بودن(!)،ناز داشتن!؛به سروضع رسیدن بد است تنها می گویم باید حق انتخابی وجود داشته باشد.باید انسان ها آزاد باشند و انقدر در قید سنت ها و عرف های بی مورد نباشند.می گویم قبل از این که ما دختر یا پسر (زن یا مرد)باشیم انسانیم!
چون این جوری بودنم را دوست دارم...چون فقط یک بار حق دارم که زندگی کنم!
جوحی به حج واجب ماه رجب رسید
همراه شیخنا كه به درك رطب رسید
می خواست تا شراب طهوری دهد به ما
جوشید آنقدر كه به آب عنب رسید
صبحی به منبر آمد و فرمود باك نیست
گر واجبات رفت به ما مستحب رسید
از نو صلا زدند كه ما را وجب كنند
از رای ها به شیخ همان یك وجب رسید
مشت و وجب برای همین آفریده شد
بی آنكه انتخاب شود منتخب رسید!
جمعی وضو نكرده دویدند در صفوف
آخر نماز جمعه نخواندند و شب رسید
صفین و نهروان و جمل نوش جانشان
این كوفیان كه مِهر علی شان به سب رسید
هر كس كه دم زد از ادب مرد حرف بود
هر كس كه فحش داد به فیض ادب رسید
بعد از سه ماه شعبده رنگ و ننگ و زنگ
آیینه شكسته شان از حلب رسید
شكر خدا كه عابد و زاهد به هم شدند
این از جلو در آمد و آن از عقب رسید
دنبال كرسی اند بر این سنگ آسیا
دندان كرم خورده شان تا عصب رسید
با غرب و شرق مسخره بازان یكی شدند
نوبت به ریشخند سران عرب رسید
گوساله های سامری از طور آمدند
با سبز اشتری كه بر آن بولهب رسید
چیزی نبود حاصل شان از هجوم وهم
جز مشت ریسمان كه به كام حطب رسید
خاموشی ام مبین كه در این آتش نفاق
روحم به چشم آمد و جانم به لب رسید