۱۳۸۶ مهر ۱, یکشنبه

اول مهر

اول مهر...

بچه ها بالا و پایین می پرند هم دیگر رو بقل می کنند! عجیبه!!!!!!!!
همه حس جالبی دارند. من به قدم زدن ادامه می دم.بعضی ها از تابستونشون می گند بعضی ها راجع به دبیرای جدیدشون بحث می کنند بعضی راجع به برنامه ی درسیشون. در میان این همه شور و هیجان او رو می بینم. باموهایی تقریبا به هم ریخته که جلوی چشاش رو گرفته قدی نسبتا بلند.می خندد از ته دل می خندد... با دوستاش حرف می زند و انگار سر مسئله ای با هم بحث می کنند. من شیفته ی او هستم. نمی تونم نگاهم رو از روش بردارم!!!
-لذت بخشه...
- آره
-اعتراف می کنم هیچ وقت نمی تونم قدرت تو رو توی تجسم کردن داشته باشم!
- فقط کافیه که بخوای...!
ایکس به من می لبخند می زند.
-خیلی محوش شدی.
-چون خیلی عجیبه که خودشو ببینه در حالی که دیگه اون نباشه! یه جوری سرگرم کننده.
-و اعتیاد آور!!
-درسته داشتم فکر می کردم که باز برگردم...
-در حالی که تو مال این جا نیستی! خیلی قشنگه یادآوری گذشته و خاطرات و بهترین لحظه ها ولی اعتیاد اور و خطرناکه!
-آره.من مال این جا نیستم اما نمی تونم انکار کنم که دوست دارم به این جا پناه بیارم.می دونی چقدر لذت بخشه که تو با یک دریچه ی دیگه به چیزا نگاه کنی؟ یک جوری اعجاز انگیزه...
-چند وقته که این کار رو می کنی؟
- طولانی نیست. مدت زمان کوتاهی هستش که فهمیدم من توانایی این کار رو دارم.
-به نظرم تو آینده رو از دست می دی اگه به این کار ادامه بدی؟
-اما من فقط می خوام آرامش داشته باشم... این جا این محیط این جو و شادی زیادم تو این زمان بهم نیرو می ده!
-و باعث میشه خیلی بیشتر فرار کنی! کمتر به واقعیت ها فکر کنی.همیشه جایی هست برای گریز پس کی تو به خودت زحمت می دی اونا رو ببینی؟
-حتی اگه من قبول کنم که این کار خوبی نیستش که زیاد بیام ولی اومدن هر از چندگاهیش بد نیستش.من می تونم زمانی که هیچ امیدی ندارم بیام این جا و فقط قدم بزنم و اونو نگاه کنم.
نگاه کن می خوایم بریم سرکلاس شیمی!
اما... دخترک مدت زیادی به من خیره شده بود و لبخند رضایتی بر لب داشت... اون نمی تونست منو ببینه! امکان نداره!! چون من یادم نمیاد که خودمو دیده باشم!
"... تو چت شده باز؟...آنا؟"
-چی؟
-هیچی...

-تعجب نکن! داره به تو نگاه می کنه...
ایکس خیلی جدی به من نگاه کرد. ولی اون که من رو نمی دید ! یعنی نمی تونست من رو ببینه!
- ولی اون که اصلا...
تازه منظور ایکس رو گرفتم. درسته!! من اون روزها فقط به آینده فکر می کردم! فقط آینده... یعنی الان من. تناقض قشنگیه!! حالا فقط به گذشته نگاه می کنم!
-دنبال آرزوهات برو و به آینده ی فوق العادت نگاه کن!! تو می تونی بهترین باشی! باور کن! همون طور که باور کردی که می تونی این جا بیای.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

ye kan gij konande shod!
vali jaleb shod. hala to be chi fekr mikardi?

Unknown گفت...

انا میشه ازت بخوام قوی باشی ؟ میشه بهم یه قلی بدی؟ قل بده اگه پاهات از فشار و سختی و نامردی تو این راه غیر قابل پیشبینی زندگی خورد شد هم رو پاهات وایسی و نگذاری ناراحتی تو دوشمنات ببینن

ناشناس گفت...

سلام.
اگه نظر منو میخواهید، میگم باید بعضی چیزها رو تغییر داد. آیا امکانش هست در دام مقایسه گیر بیفتید؟ من به گذشته خودم نگاه می کنم. و نقاط تیره و روشن زیادی می بینم. اما نقاط تیره ی من همه از مقایسه نشات گرفته اند.
من فکر می کنم، من می گویم: من او هستم و لبخند می زنم. چیزی به من می گوید:نه، نه، اشتباه نکن! اما من گوش نمی دهم. در نهایت ناامید می گویم: انگار او نیستم!
میدانی فرق من و او در چیست؟ در این نیست که او باهوش است یا چیزی دیگر، در این نیست که او خودش هست و من خودم نیستم. پس من احساس رضایت خاطر ندارم. پس من همیشه حسرت به دل خواهم بود. من خودم را خفه کرده ام.
این یعنی: مرگ خلاقیت،باور،و اعتماد به نفس.
من نیمکره ی راست را غیر فعال کرده ام. جایی که احساسات من آنجا هستند. جایی که خلاقیت من، رضایت من آنجاست. من ربات شده ام!
هاها! احساس خوبی است؟ گاهی خوب به نظر می رسد. رباتی هستم که ورودی میگیرد، X آن را پردازش می کند، X برای من تصمیم میگیرد که این کار خوب است یا نه، و خروجی می دهد. اما چیزی این وسط اشتباه است، دیگر شاد نیستم، چون خودم را تعریف کرده ام. انسان اگر تعریف میشد، چه بد میشد! من که قادر به تصور نیستم، چون در این صورت پس هیچ کس جذابیتی ندارد، پس ...$&#^*
-----
یک چند تا مقاله میل کرده بودم، دیدی؟ در من خیلی تاثیر گذار بودند. من تازه فهمیدم چیزی در درون تهی است و جایش خالی است. اما حالا دیدمش. احساس می کنم دوباره جان میگیرم!
در هرحال، فعلا حس می کنم به چیزی که می خواستم، رسیده ام. من خودم را می خواستم. حالا با آن روبرو شده ام و به آن می نگرم.
تو چی می خواهی؟ هممم...امیدوارم بهش برسی!
پ.ن: حس می کنم نوشته های من مثل خودم محافظه کارانه شده اند! Sorry me!it’s because of my changes

ADayDreamer گفت...

سارا:
من شادی و لبخند گذشتمو دیدم. چون داشتم یک سال بعد و یا بیشتر رو تصور می کردم و سعی داشتم اینده رو ببینم.

گندم:
من اگه ناراحت بشم در بدترین حالت بی خیال نظریه ی ایکس مبنی بر اعتیاد آور بودن رفتن به گذشته می شم! می رم! و شادی و خنده هامو می بینم!! شاید به یاد بیارم که من به آینده امید داشتم و مدام تصورش می کردم! تناقض قشنگیه ...!
زمانی عاشق آینده الان عاشق گذشته!!
محمد رضا:
اومم فکر کنم که من نتونستم خلاقیتم رو بکشم هنوز! گرچه ایکس می خواد منو واقع بین بکنه!! نمی دونم تاحالا چقدر تونسته تخیلم رو کم کنه... اما خوب این کار شدنی نیستش! چون من صاحب یک مغز پر انرژی و ولگردم که مدام دنبال این می گرده که به یک چیز واقعه یا هر کوفتی فکر کنه!
اونی که من دیدم من نیستم! چون عوض شدم... یک دنیا متفاوت و می تونم بگم که اصلا هم نمی تونم ادعا کنم که آناهیتا رو درک می کنم!چرا؟ چون آناهیتا مال لحظه ی پیش بود!! تموم شد! گاهی وقتا تغییر ما در هر لحظه انقدر زیاد میشه که نمیشه باور کرد...! پس من هیچ وقت ادعا نمی کنم که اگه با اون دخترک دوست می شدم همیشه باهاش مهربون بودم و براش دوست خوبی می شدم! چون ممکن بود که باز هم درک نکنم گذشتمو! چون من گذشتم نیستم...! تازه فکر کنم اگه دو تامون هم یکی بودیم با هم دوست خوبی نمی شدیم چون هم رو کامل نمی کردم.

ناشناس گفت...

Oi, achei seu blog pelo google está bem interessante gostei desse post. Gostaria de falar sobre o CresceNet. O CresceNet é um provedor de internet discada que remunera seus usuários pelo tempo conectado. Exatamente isso que você leu, estão pagando para você conectar. O provedor paga 20 centavos por hora de conexão discada com ligação local para mais de 2100 cidades do Brasil. O CresceNet tem um acelerador de conexão, que deixa sua conexão até 10 vezes mais rápida. Quem utiliza banda larga pode lucrar também, basta se cadastrar no CresceNet e quando for dormir conectar por discada, é possível pagar a ADSL só com o dinheiro da discada. Nos horários de minuto único o gasto com telefone é mínimo e a remuneração do CresceNet generosa. Se você quiser linkar o Cresce.Net(www.provedorcrescenet.com) no seu blog eu ficaria agradecido, até mais e sucesso. (If he will be possible add the CresceNet(www.provedorcrescenet.com) in your blogroll I thankful, bye friend).