۱۳۹۲ مرداد ۲۳, چهارشنبه

I fear who I am becoming II

قبلنا همیشه فکر می کردم مورد اعتماد ترین دوست هستم یا کسی هستم که بشه باهام همه حرفی زد. مدتهاست که این طوری نیستم یعنی می بینم کسانی که یه زمانی با من همش حرف می زدند حالا با میم بیشتر حرف می زنند.
بازهم خیلی حس بدی ندارم ولی تغییره دیگه...و باید جدی گرفتش

پی نوشت: یه بار گفت که من نمی فهمم چطور تو دوست نزدیک این همه آدم محسوب می شی. فکر کنم الان رویه ای که دارم براش قابل درک تر باشه. نه دوست نزدیکی دارم نه دوست نزدیک کسی محسوب می شم.

هیچ نظری موجود نیست: