من ایکس رو خیلی دوست دارم ولی یک مشکلی سر معنی دوست داشتنش دارم...
اصلا چرا من اونو دوست دارم؟
اون با بقیه فرق داره اون خیلی چیزهایی رو داره که برای من چیزای جالب و مهمی محسوب میشه. اعتماد به نفس بالاٰٰٰ، یک جور روحیه ی مبارزه طلبانه! تسلیم نشدن در برابر هر چیز و جلو رفتن و ادامه دادن. اون آدم نسبتا با هوشی هستش و یک جوری غیر قابل پیش بینی. در برخورد اول خیلی خشک هستش و تا حدودی سرد برخورد می کنه اما بعدش وقتی که باهات گرم بگیره خیلی فرق می کنه! عاشق انتقاد کردن هستش ولی به طرز احمقانه ای نمی خواد به این نتیجه برسه که خودشم مشکلات زیادی داره! حافظه ی قویی داره ولی گاهی وقتا نمی خواد خودشو عذاب بده! یعنی خیلی سریع فراموش می کنه ... چون به نظرش فراموش کردن بعضی چیزا خیلی بهتر از به یاد اوردنشون و زجر کشیدن هستش . اگرچه به نظر من گاهی چیز های اساسی هم فراموش می کنه! چون می خواد این شکلی مسئولیت کمتری در قبال دیگران داشته باشه...
نمی تونی سلیقشو توی کتاب خوندن درک کنی! همه چیز می خونه! به نظر میاد بیشتر از این که از یک کتاب لذت ببره از خوندن لذت می بره! اینو زمانی فهمیدم که وقتی حوصله اش سر رفته بود و چیزی برای خوندن پیدا نکرده بود داشت نوشته های روی مایع سفید کننده رو می خوند...
به نظر من توی عمرش کارهای کمی نکرده اما خودش اصرار داره خورده و خوابیده! همیشه می خواد چیزای جدید رو تست بکنه و خسته می شه از یک نواختی ولی آدم نباید هر چیزی رو تست بکنه!! اما فعلا تجربه ی بدی کسب نکرده.
و یکی از مهمترین ویژگی هاش اینه که خیلی زیاد تو زندگیش تغییر کرده.
ولی...
اینا به نظر من دلیل کمی برای دوست داشتن اونه! از این خصوصیاتی که گفتم خیلی هاشونو می پسندم و بعضی از اینا مال خودم هم هستش! من کدوم رو دوست دارم؟ خصوصیات یا فردی که اینا رو داره؟ خوب اگه این جوری نگاه کنیم من با دوست داشتن خصوصیات اونم می تونم دوست داشته باشم... اما اگه یکی به من می گفت که کدوم رو می خوام چی می گفتم؟ اگه قدرت انتخاب داشتم که اون همیشه در کنارم باشه یا خصوصیاتش مال من باشه من کدوم رو ور می داشتم؟ فرض کنیم که من انتخاب می کردم که تمام صفاتی رو که می پسندم رو انتخاب کنم و مال من باشند اما به زودی اینا واسم تکراری می شند! و با دیدن یک نفر دیگه شاید از خصوصیات اخلاقی اون این بار خوشم بیاد... ما هیچ کدوم کامل نیستیم و دنبال این هستیم که تا اون جا که بتونیم اون پازل بی پایانو کامل کنیم. فرض کنیم که من انتخاب کردم که اون کنارم باشه در این حالت من چه کار می کنم؟ خودم رو شبیه اون می کنم یا این که متفاوت بودنش رو تنها تحسین می کنم و لذت می برم؟
ایکس برای من یک چیزی مثل رهبر هستش ولی من از چی لذت می برم؟ از این که صفاتی که در برام جالبه رو داشته باشم یا این که لذت ببرم از این که یک نفر اونو داره؟
من مدت هاست ایکس رو تعقیب می کنم بدون این که بدونم دلیل کارم چیه؟! احساس می کنم از تعقیب کردن لذت بیشتری می برم تا این که بدون این کار صاحب اونا بشم! مطمئنم که اگه من X هم بشم بازم دنبال یک ایکس دیگه میرم! چون لذت تعقیب کردن رو دوست دارم... اما نمی دونم لذت این برای چیه؟ تعقیب کردن و تلاش برای این که شبیه رهبرم بشم یا این که ببینم کسی با این خصوصیات وجود داره!شاید هر دو و شاید هیچ کدام...