۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۰, چهارشنبه

می‌گویند کسی که از ارتفاعی بلند نگاه می‌کند، ناگزیر در ورطه سقوط خواهد کرد.

عوام زدگی سیاسی شکست دیپلماسی ، تقصیر تو بود

می گوید چرا این کار را کردم؟ می گویم تقصیر توست. نمی گویم تقصیر توست اما اشاره می کنم که اگر تو نبودی هیچ کدام از این فجایع رخ نمی داد. 
آقا من مرض ندارم که استرس داشته باشم. استرس لذت بخش نیست. یعنی حداقل این مدلش لذت بخش نیست. استرس مخصوصا به این مدل میزان خوبی از زندگی مرا کم میکند. بدنم وقتی استرس می گیرد بیشتر مبارز می شود و دوست دارد بجنگد. هرچه باشد عاشق شعار "وی ویل بی فایتنیگ تیل د اند" هست و برایش چندان مهم نیست با چه کسی می جنگد. دشمن فرضی اش خودش است لعنتی. حالا این ها را برایت نگفتم. برایش دیشب گفتم و به این نتیجه رسیدم که کاش نمی گفتم. 
بله تقصیر تو بود که این طوری شد. همه اش مقصر تو هستی

از اسم ها

دخترک صدایم می کند. از معدود کسانی است که کامل صدایم می کند:آناهیتا. صدایش توی حیاط پیچیده است. خودم را می بینم که چه چابک به سمتش می دوم. موهایم مشکی و بلند است. عجیب است وقتی با چنین ذوقی صدایم می کند. دوست ندارد کوتاهش کند. بگوید آنا. بلکه با سرعت می گوید آناهیتا... عجیب است

خود ایمنی

قطعا اگر توصیفی از خودم داشتم در یک کلمه می شد "خود درگیر" . به برکت علم پزشکی دارد ثابت می شود که این خود درگیری تنها مختص به روانم نیست که مرا یک کریزی بِچ کرده است...
هیچ حسی ندارم که ... خب نمی توانم بنویسمش پس لابد دارم. بله آزارم می دهد
دل او پی یار دگری بود

وقتی دوست داشتن کافی نیست

کاش مرا ببخشی.

خوشا به من که دست تو پرواز هدیه می کند.

کار خاصی نمی کند. خودش می گوید که کاری نمی کند. اما وقتی می خندد فکر می کنم اوج می گیرم. می دانم که حتی نمی خواهم دستش بزنم. او یک گوشه باید باشد تا تنها نگاهش کنم. نماد چیزی دست نیافتنی. می دانم وقتی "برای من" شود تمام جادویش را از دست می دهد.
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

۱۳۹۳ فروردین ۱۹, سه‌شنبه

 heaven sent you to cure this cancer.

۱۳۹۳ فروردین ۱۷, یکشنبه

و توقعم از تو این بوده که نپرسی اینو واسه کی نوشتی

از توقعات بالای من احتمالا این بوده که با من رو راست باشی و هروقت حس کردی دارم تند می رم و اذیت می شی بهم بگی. رک باشی و بگی نه اگه نمی خوای حضور منو و یا....چه می دونم خیلی پرتوقع هستم به طوری که خیلیش یادم نمیاد.
 همه مشکلات آدم ها از توقع بالاشون ایجاد می شه. مثلا توقع دارن کسی که بهشون ابراز علاقه می کنه وقتی یه جا می بیندشون مثل دشمن خونینش بهشون نگاه نکنه. قطعا نمی دونند که عاشقان خونین ترین دشمنان هستند.
توبه گرگ مرگه.