۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

Was it an angel?

Was it an angel that knocked on my door?
Or was it the wind?
Was I still sleeping lost in a dream?
Or was it you?

We swam in the fountains
Beneath the northern stars
We cried from the laughter
And died in each other's arms

Remember
And live forever
Remember
To live for love

I got back my letters ages ago
Your address unknown
I passed a stranger who had your eyes
Or was it you?

We ran through the graveyard
To catch to midnight sun
We danced drunk and naked
Until the summer was gone

Remember
And live forever
Remember
To live for love
Remember
To live for love

To live for love

Rasmus-Live Forever

۱۳۹۰ فروردین ۲۰, شنبه

برای اوئی که خو کرده است و جز اینش نیست

محکومم که نمی فهممت،درکت نمی کنم،که آزارت می دهم...

گرچه مرا سر آزار تو نبود

هیچ وقت نبودو می‌خواستم که عشق

بین ما پناهگاه که نه

معبدی گردد

که تو را هر روز در آن عبادت کنم

که تکرارت کنم

که در جان حکت کنم...

افسوس...

سکوت کردم

هیچ نگفتم،که چون مرا

امید بازگشت یوسف بود

آنکه گم شده...

در چاه غرور نخوتش افکندی

نمی فهمی نمی‌بینی

که می‌ترسم از موجودی

که از آنچه می‌خواستم ساختی...

آنچه از بتم ساختی...

که گرچه میدان‌دار هر میدانست

نه کس را به صداقت یار است

و نه کس را به صراحت دشمن می‌دارد

آنکه خو کرده

هر آنچه که دوست می‌دارد

به حساب خوبی‌ها

و آنچه نمی‌پسندد

به حساب زشتی ها انگارد

که …


۱۳۹۰ فروردین ۱۹, جمعه

و ندانستن...

مقصد ناپدید می نماید

دانم که باید رفت،ترک گفت آنچه به جاست...ترک کن این هم ساقری را...ترک کن …

همواره پندارم این بود که تو می‌دانی

می‌دانی وقتی غم راه سخن می بندتم

وقتی اشک پرده در این غم است

همواره می پنداشتم می‌دانی

که تنها داشته‌ام

در این هیاهو ها

در این سیاه ها و کبودها

تنها و تنها توئی...

آرزوئی جز تو نبود … و باورم بود

که می دانی! که می‌دانی که مرا سر باز گفتن کدامین سخن است

افسوس که نمی دانستی....