۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

خدا ازتون نگذره!!

چقدر من بدبختم که در عین دارایی مثل یک آدم ندارم!!! دو تا کتاب خوف داشتم یکی واسه ترمو دینامیک یکی واسه کووانتوم که جفتشو دوستان خوردند!!من می خوام بعد سال ها کووانتوم بخونم و جدا نیاز دارم که شروع کنم اون وقت حتی یک کتابم ندارم! چون که اتکینزمو خانم نازنین خوردند و لواین هم که نمی دونم کدوم گورستونیه!!اتکینز جلد یک هم باید احتمالا در حلقوم خانم مژده باشه!!

من بالا این کتاب ها خدا تومن پول دادم خوبه! داشتم امروز فکر می کردم باید چه کنم؟!؟! میام طیف سنجی بخونم می بینم همه چیو حفظی و گذرا گفته و نیاز دارم کووانتوم بدونم.حس می کنم شدیدا و به طرز وحشتناکی بی سوادم....!

۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

زمانی که این پست رو توی وبلاگم می خونید حداقل یک سال از نوشتنش می گذره!
می خوام ببینم چقدر می تونم به اهدافم پایبند باشم می خوام ببینم چقدر عرضه دارم!!
می خوام شما هم اینو ببینید و بعد بهم نگید حقت نبود یا بود! می خوام شانس رو حذف کنم از زندگیم می خوام دیگه نگم خوش شانسی یا بد شانسی!
من سال دیگه کنکور دارم.حداقل انتظارم از خودم رتبه ی زیر 100 هست.دوست دارم چون! شما من رو توی این 1 سال می بینید و تلاش هامم همین طور دوست دارم خیلی منطقی بگید چقدر تلاش کردم!
من تا سال دیگه هیچ کاری جز فکر کردن به درس نمی کنم. من تنها به این فکر می کنم که می خوام آینده مو بسازم همین...
آناهیتایی که من توی سال دیگه می بینم کمی مضطرب هست اما نه به خاطر کنکور و نتیجش به خاطر این که 18 سالش شده! باید بره دانشگاه...
دیگه نمی کشم بنویسم! نمی دونم باید چی گفت....
باید دید چی میشه...

Believe

بعضی آهنگها می توانند یک جور الهام بخش باشند یا زندگی آدم را تغییر بدهند...

این آهنگ از جاش گروبان این طور بود برای من:(حتما دانلود کنین!)

Believe

Children sleeping
snow is softly falling.
Dreams are calling
like bells in the distance.

We were dreamers not so long ago.
But one by one we all had to grow up.

When it seems the magic slipped away,
we find it all again on Christmas day...

Believe in what your heart is saying,
hear the melody that's playing.
There's no time to waste,
there's so much to celebrate.

Believe in what you feel inside,
And give your dreams the wings to fly.
You have everything you need,
If you just believe.

Trains move quickly to their journey's end.
Destinations are where we begin again.
Ships go sailing far across the sea.
Trust in starlight, to get where they need to be.

When it seems that we have lost our way,
we find ourselves again on Christmas day...

Believe in what your heart is saying,
hear the melody that's playing.
There's no time to waste,
there's so much to celebrate.

Believe in what you feel inside,
And give your dreams the wings to fly.
You have everything you need,
If you just believe.

If you just believe.
If you just believe.
If you just believe.
Just believe.
Just believe.

۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

گاهی آدما یه حرفایی می زنند!

بعد انتخاب رشته یعنی دقیقا زمانی که مطمئن بودم عمرا مهندسی شیمی قبول شم خیلی خیلی حالم گرفته شد...یک جوری دپرس بودم...راجع به کارای ناتمامم...راجع به آرزوهای نرسیده ام...راجع به خراب شدن نقشه هایم... اون جا یعنی توی اتوبوس خیلی جدی قسم خوردم که اگر مهندسی شیمی قبول شم باهاش شیمی محض بخونم ...!!

خدایا .... الان مهندسی شیمی قبول شدم با ناباوری !!

شاید اون موقع برایم کاری نداشت این کار اما الان ...!!

خدایا سخته...یعنی سخت نیست...من یک جور کسلم!من لیدر هستم الان اما ...لیدر خوبی شاید نیستم.شاید مسئول نیستم.شاید زیادی تنبل شدم.نمی دانم مشکلی در من هست...

خدایا کمک کن این مشکل حل شود

همین!

۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

Tomorrow May Not Be

"Dance like no one's watching. Sing like no one's listening. Work like you don't need the money. Love like you've never been hurt before. Live like there's no tomorrow .

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

دوستش دارم

آره...دوسش دارم! رتبه امو می گم! خیلی دوسش دارم! هر کدوم از رقم هاش یک دنیا رو برام زنده می کنند... دوسش دارم...
تو بگو اه! این چیه! برام مهم نیست! رشته ام هم دوست دارم...
به درک که خوب نشدم... اصلا کی گفته این بده؟!

Sanjesh !!

Sanjesh,into your soul !!!
این جمله قصار از Yahoo status دوستی گرفته شده است!

۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

شاید کمی عجیب ولی...

در ازای از دست دادن چیزهایی که داشتم هیچ به دست نیاوردم...

اما برای داشتن چیزهایی که نداشتم باید آنها را از دست می دادم...!

۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

خط بکش

وقتی 7-8 ساله بودم این آهنگ از ستار آهنگ مورد علاقه ام بود.

حالا بعد 10-11 سال دوباره این آهنگ رو گوش می کنم.این آهنگ من رو یاد پژو 504 قراضه پدرم می اندازد،یاد سقفش که باز می شد... پدرم سقفش را باز می کرد و من روی صندلی عقب می ایستادم و سرم را از ماشین بیرون می آوردم.

یاد جاده چالوس می افتم... چقدر می ترسیدم از گردنه ها! یاد ماشین هل دادن حتی! یاد این که پدرم برای این که من این آهنگ را کامل گوش کنم مسیرش را طولانی می کرد.یاد ممنوع بودن آهنگ های لوس آنجلسی می افتم...

یاد زمانی می افتم که من خورشید خانم/شازده خانم پدر مادرم بودم.

زمانی که پدرم برای من می خواند... همه چیز برای من بود.انگار همه شعر ها برای من سروده شده بودند...

رو اسم من خط بکش

عکس منو بد بکش

بین منو عشق من

دیوار نکش سد بکش

مثل یه حرف ساده

که نقطه هاش افتاده

عشقمو از من جدا

شکل منو بد بکش

........................

.......................

وقتی که خط کشیدی

عکسمو بد کشیدی

من واسه خط کشی هات

می میرم و زنده میشم

با همه سرکشی هات

یه روز برنده می شم!

حالا این آهنگ به جز زنده کردن آن روز ها معنی دیگری برایم دارد ...

آره ...

با همه سرکشی هات

یه روز برنده می شم!

(اسم این آهنگ خط بکش از آلبوم کوچه هست)