۱۳۸۸ تیر ۵, جمعه

برای دوست ندیده ام آیدا!

زندگی واقعا بیشتر از آرزو های کودکانه من بود! ارزش نفس کشیدن خیلی بیشتر از رفتن به شریف هست ... اما من یا شاید ما نانمان شده است موفقیت های علمی/تحصیلی! به زندگیم که نگاه می کنم می بینم بیشتر دوست دارم با آدم هایی دوست باشم که یک رشته خوب در دانشگاه خوب می خوانند!یا شاید جذب کسانی می شوم که کلی موفقیت داشتند در زندگیشان! انگار فقط آنها را "آدم" حساب می کنم!برای من این فراتر از ارزش شده است که در دانشگاه شریف درس بخوانم!کسر شان است که رتبه ام چهار رقمی شود!توهین به شعور است که نمره ام اندکی کم شود!در زمینه ای بی استعداد باشم! و ووو!

آدم ها را خیلی راحت برچسب می زنم بر حسب دانشگاه و رشته اشان در نگاه اول و برایشان در ذهنم قابلیتی تعریف می کنم بدون آن که آنها را حتی بشناسم...

همه این ها را گفتم که بگویم پس از 18 سال زندگی ذهنم قابلیت بزرگ شدن و خارج شدن از این چهارچوب را ندارد!و بله نگاه جامعه نه تنها روی من اثر داشته بلکه تبدیل شده به ارزش هایم.

نمی گویم جامعه اشکال دارد می گویم این نگاه من است که اشتباه هست/بود.با آن که می دانم اشتباه می کنم ولی نمی توانم/نتوانستم آن را تغییر بدهم.

شاید زمان آن رسیده باشد که کمی بالاتر نگاه کنیم و خودمان را جوری بسازیم که از کمترین امکانات بهترین استفاده را بکنند. دوستی دارم که می گوید :ایمان دارم که اگر سوپور شوم بهترین سوپور جهان می شوم! حرفش خیلی قشنگ بود ... آدم باید هر کاری را با تمام وجود انجام دهد و حس بی کلاسی و ... را دور بریزد!خیلی چیزها برایم بی کلاس و بی ارزش بودند اما زمانی فهمیدم «اشتباه بوده!» و آیدا خیلی راحت بگویم «مجبورم کرد» که این را بپذیرم!

۲ نظر:

آيدا گفت...

من و خيلي از دوستانم قبل از اينكه از قيافه يا تيپ پسري خوشمون بياد اول عاشق رشته و دانشگاه يا تعداد مقالات ژورنالشون ميشيم ....
مثلا" معلم هاي المپيادمان ببخشيد ولي با آن قيافه هاي كج و معوج هميشه جذاب ترين و خواستني ترين پسر ها در نظر من و دوستانم بودند ....
هميشه نظرم در مورد مرد زندگي اينده ام فردي است كه براي هدفش جون كنده باشد ...رنج و عذاب تحمل كرده باشد ....
و هدف هم منحصرا" در ذهن بسته من "موفقيت علمي " هست و بس !
چون فكر ميكنم همچين ادمي كه براي آن چيزي كه دوست دارد از همه چيزش ميگذرد براي زندگي اش هم حاضر است پي همه چييز را به تنش بمالد !
دلم ميخواد خودم هم همچين آدمي باشم !
دلم ميخواد احساس شكست نكنم ....دوباره بلند شم و براي ان شريفي كه سال ها تو خواب و روياهام توش قدم زدم تلاش كنم.....برادرم براي دلداري بهم گفت برو كامپيوتر دانشگاه آزاد تهران من كمكت ميكنم كه براي فوق بري شريف ..چنان قشقرقي راه انداختم كه بايد ميبودي و ميديدي !!
كه ديگر كارم به جايي رسيده كه برم "آزاد"؟؟؟؟؟؟؟
آنا من به كمك خانواده ام تصميمم رو گرفتم ....فقط مهندسي ميزنم تهران ..قبول بشم كه ميرم ولي اگر نشم به هيچ عنوان شهرستان نميزنم ......
يك سال ديگه سختي و عذاب رو تحمل ميكنم ولي نميتونم يك عمر با عقده زندگي كنم .....
ارزش .......فراتر از ارزش ...يه چيزي كه احساس ميكنم كل زندگيم براش برنامه ريزي شده .......

آيدا گفت...

دختر ...
آدم با 35 درصد رياضي و 35 درصد ادبيات مهندسي تهران قبول ميشه ؟؟؟؟
فقط خدا كنه اشتباه كرده باشم !!
چون دفترچه من c بود و اون كليدي كه تو سايت سنجش دادن مال دفترچه a بود!
سعي كردم كه يادم بياد .....فقط خدا كنه اشتباه كرده باشم !!!!!