جایی که می نویسم از هر دری... زندگی را می نویسم.
وبلاگی که "زندگیست"
۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه
شاید کمی عجیب ولی...
در ازای از دست دادنچیزهایی که داشتم هیچ به دست نیاوردم...
اما برای داشتن چیزهایی که نداشتم باید آنها را از دست می دادم...!
۵ نظر:
آيدا
گفت...
دختر جون ....
چي كار كنم كه نه ميتونم چيزي بخورم نه بخوابم نه گلاب به روت دستشويي برم !!!! چرا نميدن كوفت گرفته ها !!!!! فلان فلان شده ها !!!!!!!!!!!! ماااااااااااماااااااااااااان
۵ نظر:
دختر جون ....
چي كار كنم كه نه ميتونم چيزي بخورم نه بخوابم نه گلاب به روت دستشويي برم !!!!
چرا نميدن كوفت گرفته ها !!!!! فلان فلان شده ها !!!!!!!!!!!!
ماااااااااااماااااااااااااان
ريخت و قيافه ام شبيهه ريخت و قيافه ام در 4 بعد از ظهر روز 23 خرداد 88 است !!!!!
هی آنا!
همه خیلی عصبی شدند!
چه غلطی می کنند!
دیگه باید امشب بیاد به جد...
من کاملا درکت می کنم اما من در این مواقع همش تو دستشویی میرم از شدت استرس!
vaaaaaaaaaaaaaaaaay kheyli postet bahal bood
az in adam hesabiayi anna
ارسال یک نظر