۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۵, سه‌شنبه

آخرین ضربه...

امروز نه ابری بود نه گرفته...
من همیشه اعتقاد داشتم حوادث بد توی روزای ابری و غمناک رخ می دن اما امروز فهمیدم یکی از بدترین اتفاقات زندگیم توی یک روز آفتابی اتفاق افتاد...

امروز روزی بود که محکم ترین ضربه رو بهم زدند به طوری که حس کردم چه شکلی می تونم از جام بلند شم و بایستم و چه شکلی می تونم باز دوباره ادامه بدم. امروز ضربه ای رو خوردم که در عمرم نه بهش فکر کرده بودم و نه نگرانش بودم...

ما تونستیم بریم ترکیه... ما تونستیم ویزای آمریکا رو بگیریم!! اما... همیشه از جایی می خوری که هیچ وقت پیش بینی نکردی! و من از اون ضربه خوردم...
امروز آموزش و پرورش اعلام کرد که ...
تمام تلاش های 1 ساله ما تمام کار کردن های ما تمام انرژی ما و تمام زندگی ما چیزی جز یک بازی نبود! چیزی جز یک آرزو نبود...
و به سادگی هر چه تمام تر نابود شد...

و ما دیگر نه مسابقه ای رو تجربه می کنیم و نه از ویزای آمریکامون استفاده می کنیم و نه می تونیم جبران خرجی رو بکنیم که برای سفرمون کردیم و نه می تونیم به شب هایی فکر کنیم که تا صبح بیدار موندیم و به چیزایی که تحمل کردیم چون با فکر کردن به اونها ناخداگاه حس خفگی می کنی...

۹ نظر:

ناشناس گفت...

من خیلی خوب میدونم که حرفهای تسکین دهنده، این جور مواقع تاثیر زیادی ندارند...
ولی کمی که بگذره، بیشتر فکر می کنی.. مطمئنا این جمله را خودت هم قبول نمی کنی:
"تمام تلاش های 1 ساله ما تمام کار کردن های ما تمام انرژی ما و تمام زندگی ما چیزی جز یک بازی نبود!
شرکت در مسابقات جهانی، هدفی بزرگ و یک انگیزه ی خیلی قوی بود، اما این تمام هدف شما نبود، اگر به گذشته نگاه کنی، می بینی که نه، این همش نبود.
ما ناچارا تابع وزارت و دولتمان هستیم! و آنها میتوانند در یک صبح قشنگ آفتابی،با خیال کاملا راحت، تصمیماتی رو اتخاذ کنند که همه برنامه های ما را به هم بریزد...

این اتفاق، واقعا ناراحت کننده بود، ولی من خیلی زود برخاستن دوباره ات را خواهم دید!

ناشناس گفت...

are ba harfat movafegham...be haddi residam ke emrooz az khoone FARAR kardam!!! chon dige hoseleye bahs hayi ke akharesh mizanan too saram ke didi ma behet goftim? didi be harfe ma goosh nakardi chi shod...didi bi tajrobe i... didi khod ra'y i...
sobhe zood pa shodam oomadam madrese ke mamanam khab bood! be haddi residam ke bayad az daste mamanam farar konam ta nage hala ke hame chi tatile dige chera mikhay beri madrese?
manam up kardam dar hamin mored...sar bezan behem...

ADayDreamer گفت...

are...

Manam nemitoonam Dge edame bedam chon na tahamole faryad haye mamanamo daram na tahamole Ddane in ke zendegim bar bad rafte na tahamole 2bare fekr kardan be roozayi ke majboor booDm madrese bemoonim va shaba ro zamin bekhaBm va na chize Dge...

ناشناس گفت...

kheili eftezahe . vaghti mibini ke yeki vaisade mige to mitooni beri ya nemitooni beri .... va hich kari ham nemishe kard...!!!!
age beshe alan fekr kard (ke nemishe chon dige mokhi vase adam namoonde) adam ye khoorde aroom mishe ... chon dige charei nist!

ناشناس گفت...

آناهیتا ... من و ما همیشه فکر میکردیم بدبخت ترین موجودات روی زمینیم که 1001 تا بلا سرمون اومده ... من هم همون موقع که این خبر واقعا "..." رو دادن بهتون اونجا بودم و شاید به جای شماها داشتم حرص میخوردم (شما ها غصه میخوردین احتمالا!) ... آناهیتا نمیگم عادت کن نمیگم از این جور چیزا زیاده و نمیگم اگه الان پارسال بود و این بلا سر ما میومد داغون نمیشدم ... ولی نکته زندگی اینجاست که همیشه بعدا میفهمی بدترین اتفاق ممکن نیفتاده ... یادت نره که تو این "زندگی" مخصوصا همین "زندگی" من دیگه این چیزا واسم شده کشک ... البته بسی آزاردهنده

ناشناس گفت...

shod yerooz khatereye shaaad benevisii??? baba hamas ke matami.

ADayDreamer گفت...

آره خودم هم خسته شدم از این همه بیچارگی! از این همه بدبختی!

ADayDreamer گفت...

در هر حال من هم دیگه حالم بهم می خوره از این روزها!!!!!

ناشناس گفت...

قطعا این اولین و آخرین باری نیست که با این مصوبات یک شبه، در جمهوری اسلامی با زندگی عده ای بازی شده است، نمی دانم چرا برای مسئولان اینقدر فکر کردن سخت است؟چرا اینقدر از درک برخی بدیهیات عاجزند و چرا نمی توانند خود را لحظه ای به جای مردم بگذارند؟ باانقلاب فرهنگی و پاکسازی دانشگاه ها و ارتش و ادارات،آغاز شد و قطعا بر آن پایانی نیست، که با مصوبات یک شبه و سلیقه ای و هر بار به بهانه ای، مدام دور خود بچرخند تا در پایان مانند عنکبوتی شوند که در تار خود گرفتار آمده است...