۱۳۸۷ آبان ۲, پنجشنبه

به تو پناه می برم!

یک چیزی هست که قابل کنترل نیست!
اونم حرکت مغزه و سوالاتی که مطرح می کنه.وقتی تو فرصت فکر کردن نداری و نمی خوای به این سوالات فکر کنی اوضاع بدتر میشه! کلافت می کنه.
مغزم از من دلیل منطقی می خواد و من ندارم! ندارم! ندارم!
خدا ازم رو بر می گردونه! مطمئنا توی بعضی زمینه ها آدم خنگیم! می دونم.بهم 2 بار یک درس رو داد و من برای سومین بار دارم همون کار رو می کنم!
سرم خورد به سنگ 2 بر و برای بار سوم به سمتش می رم ! این جنون نیست آیا؟!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

من خوابم میاد الان به شدت ...
خداوندا به من خر خونی عطا فرما !!!!!
من بع قرنی پیدات کردم ...کجایی تو ؟؟؟
من اون جا دنبالت میگشتم .....