۱۳۹۰ خرداد ۸, یکشنبه

ایکس باز می گردد

فکر کردم ایکس محو و نابود شده باشد،خیلی وقت بود که نبود،در عرض دو سال کم کم محو شد و شاید مردنش را دیدم…اما …

مهر ماه بود،دوست داشتم کار جدیدی شروع کنم ، امید ، نمی دانم یک چیزی شبیه اش به من تزریق شد،ایده آل هایی دوباره پدیدار شدند که رنگ باخته بودند… و به قولی a new day has come عجیب بود…و ایکس…دوباره جان گرفت…این بار در در مقام آن که مدام در پی ایراد باشد…نه ! نه ! ایکس بازگشت، خیلی پیروزمندانه و حتی از در صلح.ایکس دوباره گفت از خواسته ها ، من نرم تر بودم و منطقی تر بودم اما کم کم … y بیدار شد. او سر آشتی داشت اما …به نظر همه چیز خوب آمد ولی دوباره …قصه قدیمی تکرار شد ! آره ایکس و Y هیچ وقت سر سازش ندارند! دیوانه هم هستند اما قادر به تحمل هم نیستند،این خیلی تلخه اما خوب …

و باز دو تکه شدم! ایکس وجودم ، Y غالب وجودم را له می کند و Yهم در پی تکه تکه کردن ایکس است ، این عشقش به ایکس هست که دوست دارد مدام یادش باشد و شاید او را تخریب کند،و این نفرت ایکس است که …

این duality و جنگ داخلی کشنده است… اما تازه شروع شده !

هیچ نظری موجود نیست: