۱۳۹۳ آذر ۲۵, سه‌شنبه

قبلنا انقدر بهش احساس نزدیکی می کردم که هرچیزی می تونستم براش تعریف کنم. نمی دونم دقیقا از کجا شد که نتکنستم با این که خیلی سعی کردم. از کجا شد که دیگه دوستش نداشتم و از کجا شد که برام شبیه یک آدم مثل باقی آدم ها شد. در واقع در یک سال همه چیز به طور عجیب و خنده داری نوسانات عظیم کرد و یک هو خراب شد ... دود شد...
توی این روزها تقریبا حس دوستی ندارم، همینطور آرامش. تعجب نمی کنم البته بعد از این همه تغییر چیزی از من مونده باشه.

هیچ نظری موجود نیست: