۱۳۸۷ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

تولدتون مبارک!!!

29 مرداد 87 مصادف با 19 آگوست تولد دو موجود با خرد و اندیشه و بسیار با ارزش با نام های شادی و لئو می باشد! از این دو به خاطر ولادتشان در این روز تقدیر به عمل می یاد!!

من کل دیروز رو داشتم فکر می کردم که بهتون چی بدم و چون که نه حال کادو خریدن داشتم نه پولشو و نه امکان دیدن جفتتون رو به این نتیجه رسیدم که ... خب الان نمی گم می گذارم آخرش بگم که هیجانش نره!! اما بدونین که یک کادوی خیلی عالی پیش من دارید!

دیروز به ذهنم رسید که یک خاطره خوف پیدا کنم و بگذارم که هم یادی از جوونیا کرده باشیم هم روحمون تازه بشه. راستش اگه بخوام یک خاطره مشترک بگم تنها یاد "بی بی کثیف بازی کردن!!" می افتم و اعتیاد به ورق بازی در سفر 3 سال پیشمون به گرگان و یک سری خاطرات که از همون نوع هست مثل سوال فلسفی لئو در قطار هنگام بازگشت:"چرا نوشته توی ایستگاه نریم دستشویی؟!" و به دنبال آن جواب هوشمندانه خودش به سوال!و یا ماجراهای هیجان انگیز هنگام برگشتن و شمشیر بازی من و لئو توی قطار و پرت شدن من ازتخت کوپه! یا اون خاطره ی اسوه ی شهربازی رفتن.

واقعا من باور نمی کنم که ما 3 سال پیش بود! باور کردنی واقعا نیست انگار همین 2-3 روز پیش بود!! یا خاطره های من و لئو سر روبوکاپ.یادته رادپور گفت:"غذاتون انگار ته گرفت؟!" یا خاطره کلاس های غرب زده.یاد ممدعلی بخیر! یادته پارسال سکتش دادیم؟!خیلی کار تمیزی بود...! کلا من و تو می تونیم بریم تو CIA کار کنیم!

و اما شادی...

با تو خیییییلیییییی خاطره دارم! یعنی شاید 90 درصد خاطره هایی که الان دارم از تو هست.خوب این اواخر فقط مربوط به دودرکردن کلاس ها می شد.انواع مخفی گاه ها و فرار از دست اکبری و جولایی.ما شاهکار بودیم! با 4 زنگ معافی نزدیک 8 زنگ نمی رفتیم!

یک خاطره ی خیلی تابلو که تو ذهنم هست زنگ زدن من به ناظمی بود!! البته مال بچگیام بود که خدای اعتماد به نفس بودم!!!! جالبی ماجرا این بود که من قرار بود در مورد پروژه شما که راجع به نجوم بود سوال کنم در حالی که:

1-نمی دونستم پروژه تون چیه دقیقا!

2-اصلا از نجوم مگه من چقدر سر در میارم؟!

هه! یادته بچه بودیم با عسگر می شستیم جدول فوتبالو حل می کردیم؟! یادته صداشو در حالی که داشت فحش می داد ضبط کردیم واسش گذاشتیم؟

یا این آخری که قاطی کرده بودی و داشتی گریه می کردی.سرتو گذاشته بودی رو پای من در اون لحظه شیرزی: ... "حداقل برید توی یک کلاس خالی این کارا رو بکنید!!!".....

گند خاطره گفتن درومد!!

لئو و شادی نه چندان عزیز! امیدوارم امسال سال افتضاحی براتون باشه و سال بعد رو مجبور باشین ببرید پیام نور بخونید و بعد شوهر کنید و بچه و...!!!

سعی کنید با خودتون رقابت کنید!(مخصوصا شادی!!!) و از زندگیتون لذت ببرید(نیس خیلیم افسره هستید!!)

خوب حالا می رسیم به بخش هیجان انگیز پست یعنی کادو... بله من در این قسمت با توجه به سنت پسندیده ای که آقای حلی بنا کردند تصمیم گرفتم که بهتون کادویی بدم که کاملا جنبه معنوی داره !!:

برای خودتون یک کادو یادداشت کنید!!

تولدتون خیلی مبارک باشه! یادتون نره که کادو رو یادداشت کنید.اگه این کارو نکنید کلی دپرس می شید بعدا و می گید آناهیتا به ما کادو نداد!!!

۱ نظر:

Leo گفت...

تو محشری !
خیلی حال کردم ، خیلی خوب بود ، الان می رم کادو م رو یادداشت می کنم ! [ دفترم رو دیدی که جایزه های حلی رو چه طوری یادداشت کردم ؟ یه بار ببین P: ]

ولی خیلی دستت طلا تو محشری خیلی مرسی [یه بغل محکم ، استخون هات نشکنه !]

مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی ،مرسی !!!!!!