۱۳۹۴ فروردین ۵, چهارشنبه

سال 90 تصمیم گرفتم انتخاب کنم چه چیزی دوست دارم. کامپیوتر و نرم افزار؟ فلسفه؟ جامعه شناسی؟ مهندسی شیمی؟ این سوال که دقیقا چه چیزی دوست دارم مرا به این رساند که چه چیزی دوست ندارم و در آخر چیزی را انتخاب کردم که کم تر پیش می آید بگویم خسته ام کرد.
سال 93 یا شاید اواخر 92 این سوال ایجاد شد که چه کسی را دوست دارم؟ چه رابطه ای می خواهم؟ که نتیجه این سوال هم به من گفت چه کسی و چیزهایی را دوست ندارم! البته با تشکر از دوستانی که همه چیزهایی که از آنها بیزار بودم را یک جا در خود جمع کرده بودند. اونجا فهمیدم واقعا قیافه و فیزیک آدمها گرچه مهم هستند اما همه چیز نیستند. این دوست نداشتنها نشانم داد چه فاکتورهایی باید باشند که بتوانم احتمال بدهم این آدم قرار است آدم خاص زندگی من شود یا به عبارت دیگر او چه داشت که بعد از سالها برای من خاص است.

هیچ نظری موجود نیست: