زن بودن: چگونه یاد گبرفتم روی مرزهای اروتیسم و سوژهمحوری راه بروم.
دان عزیزم این را برای تو مینویسم که در این لحظه به نظرم زیباترین موجود روی زمینی. برای تو مینویسم که با زیبایی تنت، عطر بدنت، موهای مجعدی که به صورت تحسین برانگیز جو گندمی شدهاند و چشمهایی که اگرچه بارها به داخل آنها نگاه کردم هنوز نمیتوانم بگویم چه رنگی هستند و با لحن رقصانت هنگام حرف زدن به من تعلیق را یاد دادی. لحظهای که میخواهم کش بیاید و فقط تماشا کنم. تو را در بهترین حالت و زیباترین وضع تماشا کنم. از بوی تنت و مهربانیت متشکرم که لذت من فقط محدود به تماشا نشد و رقصی شد دو نفره. نگاهمان چشمهایمان دستمان لبهایمان تنمان همه به هم گره خورد و دیگر تنها نبودم و فهمیدم کاش فارسی فعل جدایی برای با هم لذت بردن داشت. کاش لذت بردن منفعل و منفرد نمیشد و فهمیدم تنها معاشقه است در دایره لغات من که میتواند این حس عجیب با تو بودن را رقم بزند.
اما عزیزم همانطور که میبینی عنوان این نامه مثل خودت ترش و شیرین است. پس آنچه در ادامه مینویسم کاملا اروتیسم نیست. اروتیسم برای من تو هستی آن چشمکت وقتی که هم زمان به آرزو چشمک میزنی. اروتیسم رهایی تو در لحظه است وقتی مثل بچه میخندی و من را به خنده میاندازی تا حین خنده بفهمم که خندهام هم پر از خواهش است. خواهشی خوشایند برای بوسیدنت چرا که حس میکنم نفسهایم طوری شده که گویی در حال بوسیدنت هستم یا با چشمهایم تمام زیباییات را میبوسم. تو تمام اروتیسمی برای من. اما سوژگی همان است که میدانم تو اروتیسم هستی که میدانم اروتیسم چیست همان است که یاد گرفتیم که همه چیز را از بالا ببینیم. همان است که میبینم این رفتار تنها با من نیست با همه است. سوژگی همان است که میگوید غرق نشو در دان چرا که با دیگری است. سوژگی همان است که از اخلاقیات میپرسد همان است که مطالعه میکند از بالا از بیرون و به همه چیز نگاه میکند. سوژگی همان نگاهی است که zoom out میکند و باعث میشود مثل ناظر خارجی ببینم که مطالعه کنم و گاهی رنج بکشم از این که نمیتوانم تو را برای همیشه برای خودم داشته باشم. سوژگی همان است که سبب میشود من خودم را مثل تمام دخترهایی که تو فریبشان دادی تا با آنها بخوابی ببینم. وقتی سوژه محور میبینم تو را هم از خودت حذف میکنم و میشوی یکی مثل بقیه یکی مثل سایر «مرد» ها ولی در عین حال این من هستم که خودم را در حد خدا بالا آوردم و با حفظ فاصله و بیرون دانستن خودم و حسم از تو قضاوتت کردم. سوژگی همان جاست که حسادت میکنم که به این فکر میکنم آينده چه میشود؟ به دنبال برنامهای هستم. از وقتی یاد دارم سوژگی برایم وجود داشته و همه چیز یک موضوع مطالعه بودند طبیعتا توی این مطالعات خودم را بالاتر حساب کردم و خودشیفتگیام را دامن زدم. شاید دلیلش این بود که رفتار اروتیسم یک رفتار و شاید سوژه زنانهاست. درون اروتیسم مهم حفظ هارمونی در لحظهاست. حفظ هماهنگی و ارتباط. مانند یک موسیقی است که نباید خارج زد چرا که تمام میشود اما سوژه نگاهی یک جانبه به جهان است نگاهی که همواره فاصله را حفظ میکند. همان صدا است که به تو میگوید فقط یک توریست هستی و به من یادآوری میکند که به زودی میروی و همین لحن است که این را برایت مینویسم که میگویم من نسبت به تمام این قضایا باز هم میتوانم از بالا نگاه کنم و خودم را جزيی از آن ندانم. همان تلاشی است که میکنم که با حفظ فاصله آسیب نبینم! که بگویم فقط سه دیدار بود و او میرود و دیگر هم را نمیبینیم. همان است که این نامه را برای تو فاش بنویسم و به دوربین نگاه کنم. میدانم متوجه شدی به چه اشاره میکنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر