این را تکرار می کنم با خودم.راستش فکر این که چه موجود آشغالی هستم مرا دیوانه می کند.
اما تا زمانی که این ها رفع نشوند،این مشکلات زیاد و فجیع نمی توانم آرامش را بیابم و یا متاسف نباشم.
ایکس انتقام می گیرد از وای برای سر به هوایی ها و بی فکری هایش.وای نگاه می کند و دفاعی ندارد.من سرم را تکان می دهم و نفس عمیق می کشم.نفس کم می آید.باید سامانشان دهم قبل از این که یکدیگر را تکه تکه کنند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر