۱۳۹۳ خرداد ۸, پنجشنبه

حس بی اعتمادی شدیدنسبت به مردهای اطرافم دارم. ناخوداگاه مردی که خودش را برای دختری یا دخترها هلاک نکند دوست داشتنی و قابل اعتماد تر می شود. من هم به او اعتماد دارم چون ندیدم خودش را شهید کند برای دختری یا حداقل برخوردش بامن با آن که خیلی پتانسیل داشت به جای دیگری برود همچنان ثابت است. شاید نخواهم و اصلا چیز خاصی هم نشود، اگر بخواهم  ولی خوشحال می شوم که حاشیه ای نیست و قرار نیست حرف های نامربوط از او بشنوم. قدر کافی شنیده ام که لباس و هیکل و قیافه مثلا خوب است... مساله بیشتر این است که این طور حرف زدن و لاس زدن را دوست ندارم. در لحظه واکنش مثبت است اما فکر می کنم صداقتی ندارند یا وسیله ای جهت بلند کردن دخترهاست. خلاصه اینطور نگاه بی تفاوتش برام حتی خوشاینند می شند

هیچ نظری موجود نیست: