۱۳۹۳ شهریور ۲۵, سه‌شنبه

هیچ کس بی مرام تر از یک مرده نیست

قبل تر فکر می کردم مردن می تواند بهترین اتفاق دنیا باشد و چرا مثلا خودم را نکشم؟
خب فهمیدم این دوست داشتن مرگ بیشتر از این که واقعی باشد ، نوعی آرزوست. کسی که حافظه خوبی دارد و آرزو در حفظ آنچه که دارد و پس گرفتن آنچه که زمانی داشته ، نمی تواند مرگ و فراموشی را دوست داشته باشد. مرگ و فراموشی متضمن نوعی بی مسئولیتی است نسبت به کسانی که برای همیشه تنهایشان می گذاریم و کسانی که فراموششان می کنیم. مردن نه تنها بی مسئولیتی ست چه بسا بی مرامی ست ... می رویم و بازماندگانمان را مستقل از این که چقدر دوستمان می دارند و چقدر زندگیشان بدون ما فلج می شود تنها می گذاریم.
با این که هیچ چیز دردناک تر از مرگ عزیزان نیست اما من ترجیح می دهم مرگ تک تکشان را به نظاره بنشینم ولی کسی نباشم که ترکشان می کند...

هیچ نظری موجود نیست: