۱۳۹۳ مرداد ۸, چهارشنبه

تو قرار نیست بهترین باشی یا "خودت را ببخش و بیامرز"

آدم ها همیشه از اتفاقاتی که دورشان رخ می دهد در ذهنشان برداشت و نتیجه گیری ای دارند. هرچقدر دانش کمی از آنچه رخ داده/می دهد داشته باشند باز هم در ذهنشان قضاوتی دارند. پس وقتی حرفهایی زد که به نظر از دانش کم اش راجع به اتفاقی خبر می داد لام تا کام نگفتم چقدر در اشتباه است. به این هم فکر کردم کلا مسائل از بیرون خیلی متفاوت هستند از آنچه داخل و از نزدیک هستند. پس به خودم گفتم زحمت گفتن این که تو که خبر نداری چه در پس پرده رخ داده را ندادم. باید سر تکان داد و گفت حق با توست یا سکوت کرد. البته انتظار شنیدن بعضی حرف ها را نداری. مثلا بگوید اکس ات که دوستش داشتی و رفته است دقیقا دو روز بعد از تو با یک دختری دوست شده خیلی به دختره می آید و با هم بسیار خوب هستند و به کنایه بگوید بهتر از تو ... خب می دانم که به من نباید ربطی داشته باشد که کیفیت رابطه آن دو نفر حالا چیست پرونده تمام شده آدم دیگری هست و چسبیدن به گذشته موقعیت فعلی و زندگی مرا خراب تر می کند کما این که یک بار نابود کرد. این جاست که به خودم گفتم خب تو قرار نیست بهترین و مسحور کننده ترین دختر جهان باشی، خراب می کنی اصلا مگر بد است کسی از تو موفق تر باشد؟ بعد فکر کردم که مثلا آقای ک بیشتر از او مرا خوشحال می کرد و شاید از بیرون بیشتر هم به هم می آمدیم در حالی که آن وسط هیچی نبود نه احساسی نه شکل خاصی از رابطه. البته این استدلال شاید شبیه "این به آن در" است ولی این وسط حس می کنم تحقیر شدم. می دانم هرچقدر بیشتر به این بچسبم که تحقیر شدم حال را بیشتر ازدست می دهم و باعث ایجاد نارضایتی در پارتنرم می شوم. کسی که می خواهم خوشحالش کنم و آرامش کنم.
باز هم این ترس... این ترس از خوب نبودن از کافی نبودن... لعنتی همه جا با من است . انگار ته دلم می دانم هیچ وقت نمی توانم خوب باشم یا حتی اگر باشم بهتر از من هست و این عطش به رقابت را می آورد و راستش باعث می شود که خوب نباشم چون بیشتر از این که از حال لذت ببرم درگیر رقابت می شوم.
کاش...کاش....
دقیقا می دانم چه آرزویی دارم اما از گفتنش ، از نوشتنش می ترسم.
پی نوشت: وقتی قضاوتش را راجع به یک رابطه دیگر که به نظر خوب می آید و طرفین به هم می آیند گفت ، مطمئن شدم که هیچ ایده ای ندارد و نباید خودم را بابت این نظر ناراحت کنم. البته عجیب نیست که از نزدیک ترین دوست 7 ساله ام بابت این که متوجه نشده بود من به این مسئله حساس هستم ناراحت شوم. اما می توانم دلم را خوش کنم که صرفا مسائل از بیرون خیلی فرق می کنند...اما شاید این هم بد نباشد که به خودم بگویم خب تو بهترین نبودی و نیستی و نخواهی بود...بپذیر که بهتر از تو هم زیاد هست همان طور که بهتر از او هم زیاد است و آنها را هم اکنون در زندگیت داری...

هیچ نظری موجود نیست: